باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

و شاید زودخیلی زود...:))

الا ن من زیرپتو هستم! و پتو کشیدم رو سرم انگار ن انگار امروز کلی تو راه بودم البت خابیدم وقتی خابیدم حوالی همدان بودم بعد ک پا شدم متوجه شدم ۴راه سلفچگان را رد کردیم و نزدیکای پرندیم چشامو ک بستم هوا روشن بود وقتی باز کردم دیگ شب شده بود واقعیتش حال نکردم ک خابیدم دوس داشتم جاده رو‌نظاره گر باشم...

اولش تکیه دادم ب صندلی دیدم نمیشه بعد با ی فیگور خوب سرمو گذاشتم رو دسته صندلی روی دست خاهر جانمان...

بعد دیگ حوالی پرند بیدار  شدم و خودمو مرتب کرده م...واقعیتش من مث خخ از دخترا نیستم با ناز و ادا ،!همیشه تیپ ساده و اسپرت و‌همیشه هم راحتیو ترجیح میدم مث تیپی ک هنگام‌خاب داشتم...تو مسیر ب این فک میکردم من دقیق نمی دونم چن بار اومدم پایتخت ۱۰۰بار یا بیشتر اما خب انقد اومدم ک این جارو بهتر از شهر خودم میشناسم ..اما از روزی ک اومدم پیش تو پایتخت دیگ اون معنای عادی و روتینو دیگ برام‌نداره حالاانگار شهری ب این بزرگی فقط جایی ک تو هستی برام مهمه و تهران همون‌جا خلاصه میشه ...امروز تو راه دوس نداشتم جاده تموم شه می دونستم وقتی برسم ترمینال غرب ی روزی باید بازم برگردم تا برم شهر خودم و باز بی قرار تر، من از این تهران بزرگ فقط تو رو میخام و...

با خاهرم ک سوار مترو شدیم میگف کل خط شهید کلاه دوزو حفظی که!اما من فرهنگسرارو بهتر بلدم یا بی ار تی های تهران پارسو...درسته ب خاطر کار و‌دکتر و خرید های دم عید و سفر هایی ک باید بزنیم تو دل تهران ،خخخ ب این جا اومدم اما خودت می دونی من تو‌شهر خودم خخخ پیش اومده رفتم ادرس پرسیدم اگ این جارو خیلی ب لدم دلیلش فقط تویی فقط تو چون می دونم روزی تو سهم دل بی قرارم میشی...

الانم نمیدونم چرا نمیخابم وقتی فردا باید از ولی عصر برم تا ته قیطریه ...البت تفریحی خاهر محترم میره دانشگا پیش استاد مشاورش منم با ایدا هماهنگ کردم ک بیاد بریم خوش گذرونی اونم باید از کرج بیاد ...البت ایدا با مترو‌نمیاد با ماشین پدر میاد ک باید کلی تو‌راه باشه کلی طرح ترافیکو اینا(ب خاهرم با تعجب میگم خو ایدا چرا با مترو‌نمیاد ک زودترم برسه و خانواده اذیت نمیشن ؟با ی حالتی میگ :مگ همه مث تون و ی چیزای دیگ ک برام جمله نمیشن تایپش کنم)...اخرش من فک کنم ی روزی برسه ی ایستگاهی یا خطی از مترو ب اسمم کن شک نکن...ب نظرم با صرفس هم مادی هم معنوی :))...انقدر ی ک از مترو‌های تهران استفاده کردم سوار تاکسی شهر خودم‌نشدم‌:))

الان خابگاه دوست خاهرم هستم !ک یخ کردم از بس سرده البت خابگا متاهلی! ک خخخخ بیچاره شوهرش و‌انداختیم بیرون رفته خابگاهی دگر پیش دوستاش :))قدرت ینی این...البت از فرداشب اسکانمون‌جای دیگس...

الان دوست خاهرم رفته رو تخت خابیده بعد من این پایین یخ کردم اینم مهمون نوازیه ؟البت گف تو اون جا بخاب ولی میدونی محکم‌نگف حقش بود حالشو میگرفتم اکی میدادم...

پ.ن فاطمه تو جاده ب خاطر تو باور کن !چن تا عکس برفی گرفتم اما با گوشی میل نمیشه این جا هم قابل اپلود نیس ب خاطر اندازش هر چقدرم سعی کردم‌نشد:((

کاش الان خاهرم میومد خابگاه پیش خودم:---

اینا جفتشون تخت خابن اون‌وقت من بدبخت خابم نمیاد

عاغا جد ی جدی سردمه:)) ،:((

چرا من از لاک خوشم‌نمیاد؟؟

پ.ن ساعت ۴صب!

الان رفتم ی وبی ‌نویسندش فک‌کنم‌دانشجوی شریف باشه فک کنم البت بعد اقا هم هستش ...پستاشو ک میخوندم ب این مدام فک میکردم چرا اکثرا همه ک ن، میرن دانشگا  میترکنن مثلا طرف چادریه بعد ک میره چادر کات و...ب نظرم تنها دلیلش این میتونه باشه اعتقاد و باور هاش دلی نبوده از روی اجبار بوده یا...واقن بعضی ها ک‌میرن دانشگا حال ادمو بهم میزنن دیگ...

الان استرس دارم ک خدا کنه وقتی رفتم دانشگا ادم های شبیه ب خودم زیاد باشن شاید خود خاهی باشه ولی امنه...

هر چند همه ی حواسمو جم میکنم  ک خودم باشم و سفت و‌محکم ر‌وی باور هام‌میمونم ..مث خاهرم:))

خخخ سرده ی سوزی میاد داذم فک میکنم پالتو برم بپوشم !

وقتی ب برنامه ی کنکوری  ک ریختم فک میکنم اروم میشم اگ اون برنامه عملی شه بخشی از کابوس هام تموم میشن...

شکرت خخ شکرت دوست دارم

واقن باید پالتو بپوشم!  حالا توی این تاریکی پالتومو چ جوری پیدا کنم عایا؟


نظرات 1 + ارسال نظر
من، منم دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت 04:51

ساعت 4وچهل و پنج دقه به وقت خودمون!!!
بدون بخاری با یه پیرهن نازک و آستین سه ربع دراز کشیدم :)))
یعنی جدی تهران از شهر خودتون سرد تره که انقدر سردت شده؟؟؟
می دونستی من تا حالا یبار پایتخت نرفتم؟ نوچ نوچ نوچ
من چقدر ندیده هام زیادن بیست سالمه و چشمم از دیدن دنیا سیر نیس...
ن برف دیدم نه پایتخت دیدم نه شمال رفتم، مترو هم فکر کنم چیز جالبی باید باشه
اون عکسای برفیتو پاک نکنیا :)))
الان اگه بیان بودی نیازی به آپلود نبود راحت انتخاب می کردی و میذاشتی تو پست... یعنی من اگه آخرش تو رو نکشوندم بیان :)))
درضمن فردا شب هر جا اسکانتون بود تعارف رو بذار کنار و هر پیشنهاد و تعارفی دریافت کردی اکی بده آخه تو چرا انقدر مظلومی؟

دانشگاه متاسفانه جوش یجوریه که همه دچار تغییر میشن حالا بعضیا یهویی بعضیا به تدریج خیلی کم پیش میاد کسی رو ببینی که از اول تا آخرش ثبات رفتاری داشته باشه :(

بدون سیستم گرمایشی ؟؟؟
ن تهران خخخ سرد نی اونجا خخخ سرد بود سیستم گرمایشی ساپورت نمیکرد متاسفانه...
جالب بود ک تهران نیومدی من تهران شناسیم خوب سال بعد هر جا ی لاکچریو می ریم باهم...منم ۱۹سالمع جنوب نیومدم البت تا اندیشمک اومدم:))ما خخخ سفر میریم اما تا حالا نشده جنوب بیایم متاسفانه:((
من مترو بخشی از وجودم شده دیگ:))
البت میدونی ب نظرم بستگی ب خود طرف داره خخخ هام همون جوری ک رفتن همون طورم خارج میشن دوروبریام خداروشکر این شکلین اما بعضی هام بایدسکوت کرد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد