باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

دختران منصوریان...

وقتی گف دختران سرزمین هر چیزیو احتمال میزدم جز دخترانی مث منصوریان...

اولش طبیعی جلو رف حتی شهر بانو هم اومد من نشناختم(اصن نمیشناختمشون)اما کم کم اشکا پایین اومد از خودم بد م میومد و متاسف تر برا این همه ضعیف بودنم اینک من مقاوم نیستم صبور نیستم بخشنده نیستم ...دختران منصوریان...حرفی نیس بخای در موردشون بزنی فقط میشه گف دمتون گرم ،خوشا ب غیرتتون سر تعظیم فرود میارم در مقابل بزرگ روح بودنتون،دختر شمایید دختر ینی تو شهر بانو ،در اوج لطافت های  دخترانت  تو شدی نون اور خونواده...نمی دونم چی باید گف

اما در مورد پدر ... رفتن تو جیه نداره..اما امروز وقتی دقیق فک کردم ،شاید منم بودم میرفتم...هممون ی جایی کم میاریم...

و الهه ناز قصه کور شدی اما جنگیدی فکت داغون شد اما جنگیدی ...احساس می کنم نوشتن و کلمه ها در حد بزرگی این دخترا نیس...

هممون ازتون یادگرفتیم...

دیشب انقد ب فکر شما خابیدم ک خابتونو دیددم ...

چقد خوب با ماه عسل فهمیدم خاهرانو منصوریان کین ...

شما قهرمان من شدید ...

میشه از شماها کلی قصه ساخت...

کارگردانا توروخدا انقد فیلم های کثیف تر از فیلم های اونور ی ها نسازید ..بسته مردم ب این جنس قهرمانا نیاز دارن ب خدا...هر چند بزرگی شما تو فیلمم قابل نمایش نیس...بی اغراق 

خاهران منصوریان عاشقتوووووووونم...هرگز خوشم نمیاد ب ی ادم معروف بگم باهام عکس بگیر و ...اما برای دیدن تو شهربانو ی عزیز لحظه شماری می کنم ببینمت با کله میام ب سمتت...تو خود ستاره ایی...همتتون دخترا ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد