باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

 ما ک از هر چی ترسیدیم سرمان امد

بیا تمرین کنیم

کمی از خوش بختی بترسیم...

**حسین پناهی

مرا از اول بخوان خدا ن از وسط قصه از اول پریسا ورقم بزن ...

شاید پریسا برگشت...پریسا چقد دلم برات تنگ شده دختر برگرد این روزا بیش از هر کسی محتاج توم...خود تو ...

پریسا گیرم خدا بخشید با تو چ کنم با خود تو...

پریسا ارام بغلم بکن و مرا ببر پیش  خودت بیا بیا بیا بیا بیا...ب خاطر روز های خوبمون بیا ب خاطر روز هایی ک از شوق رسیدن دستات لرزیدن ب خاطر اولین باری ک دیدیش از نزدیک نگاش کردی ب خاطر خودت پریسا ب خاطر پریسا ب خاطر تلاش های ک خودت در گذشته کردی ب خاطر دل مهربانت ب خاطر خدا برگرد پریسا ب خاطر سلامتی بر باد رفته برگرد پریسا من بی تو هیچم دو سال ک رفتی با رفتن تو زندگی من تمام شد و من فقط در مرگ نفس کشیدم پریسا الان بیا نذار دیر شه...پریسا من تاب نمیارم ...پریسا اعتراف می کنم بی تو هیچ شدم پریسای ناب من کجایی؟؟دلت شکسته می دونم شرمندتم پریسا شرمنده برگرد من تنهایی از عهده ش بر نمیام تو رو میخام پریسا ...پریسا فقط یک بار دیگ بهم اجازه بده برای ی بار دیگم ک شده با تو نفس بکشم باورم کن ک دیگ نمیذارم بری...پریسا نذار بشکنم من شکستنو تجربش کردم پریسا نذار عبرت شم برگرد التماس می کنم ازت برگرد ب خاطر خودت پریسا برگرد...من منتظرتم ...

نظرات 2 + ارسال نظر
بهار پنج‌شنبه 15 تیر 1396 ساعت 10:21

سلام پریسا جون .احتمالا الان سر سوالات ریاضی هستی

وقتی اومدی بگو که ترکوندی:)))

در کل چطور بود؟ شیری یا روباه؟؟

:)

گفتم اگ بگم ی رمانیه
نویسنده اصن حال خوبی نداره

بهار پنج‌شنبه 15 تیر 1396 ساعت 15:26

نگرانتم
کاش بیای

نویسنده خوب نیس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد