باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

پارادوکس زمان

ی روزی مفصل در مورد 15مرداد 96و اتفاق هاش خاهم نوشت...

این روز ها اشک ولم نمیکنه

اشک ن بخاطر نتیجه ،ب خاطر استعدادی ک دود شد من میفهمم کنکور ته خط نیس

ولی من نتونستم یک درصد پریسارو داشت باشم

من بارها گفتم و این جام میگم من قبول دارم امسال تلاش نکردم و قطعا حقمم بود بدتر از اینم بشه..من مسعله ام رتب نیس ،مسعله ام خودمم ک چطور اجازه دادم مساعلی ک اصن وجود خارجی نداشت تمام دودمانمو ب باد داده؟من رویاهامو ب چی فروختم ؟هان پریسا ؟جواب میخام ازت چرا خفه شدی ؟بگو ب چی انقد احمقانس ک خجالت میکشی بگی...

من باختم ن ب کنکور تو ب چیزی باختی ک اصن وجود نداشت...

این روز ها حالم ب شدت بده اشتهام مسدود روهم 10قاشق غذا نمیخورم همش تو فکرم خاب درست و حسابی ندارم...

این روز ها اصن حقم نبوود و نیس

ب ایام مدرسه فک میکنم اون سوال های سخت ک جلدی حلش میکردم اون سوال هایی ک من حل کردمو اون نکرد...

ب سابقه م فک میکنم ک هیچ دخلی ب امروز ندارن ب اون همه توانایی ک داشتم ولی لیاقتشو نداشتم

دیروز انقد گریه کردم ک میترسیدم بلایی سرم بیاد...

این روز ها دیگ برام مهم نیس کی گریمو میبین یا ن این روز ها من ،دیگر من نیستم

خدا تو ک خودت شاهد بودی

تو ک دیدی 

خدا من اصن حالم خوب نیس ولی شکر ن ب اجبار بلک با اختیار...

**قابل توج رتب من انقد داغون نشده ینی میتونم تمام رشت های صنعتی اصفهان شیراز تبریز و تمام شهر های خوب هر رشته ایی بزنم و در حد تهران هم هستم جز برقش فقط..

اما این وسط مشکل اینه من هر رشته اییو نمیزنم ی چن تایین ،و اینک من جز تهران هیچ کجارو نمیزنم ،برا همین کارم سخته... 

***میدونی اگ این فکرا نبود و هم چی نرمال بود با همین کیفیت تلاش ک نبود ،همین رتب رو میاوردی پذیرشش برام راحت بود

اینو بدون من هرگز ازت نمیگذرم چون الانم من نفهمیدم چرا باختم و ب چی؟ب چیزیایی ک اصن وحو نداشتن

برا همین محاله ببخشمت محاله ....

خدا  ی نگاه ی اشاره تو کافیه من تواناایی شکست ندارم

منو از این منجلاب بکش بیرون قسمت میدم خدا تو ک داری میبینی چ شکلی دارم تباه میشم

خدا بهتر از همه میدونی ک تاب نمیارم خودت ک میدونی

خدا غلط کردم نکن این کارو با من من لبه پرتگاهم دستمو بگیر ن مچمو ...برام خدایی کن تورو ب عظمتت برام خدایی کن 

ب تمام دنیات قسم ک خستم خسته خسته از اینک هر وقت وقتش بود ک باشم نبودم خدا این جا بازیو تموم کنیم خدا نذار کش بیاد خدا تا الان شده از الان ب بعدم بشه

تو ک شاهد حال درب و داغونم هستی

نذار کش بیاد برام خدایی کن بذار دل منم سهیم باشه

دل من خو رد شد وقتی میدونه شریف مرد ...نذار از این خورد تر شع امیدهامو نا امید نکن میدونی ک برگشتم سخت...

خدا برق شریفو دادم رف نذار اینم ببازم

خدا نذار ببازم من میتونم با اونم  ب هدف غایی برسم فقط تو بخاه خدا این بار برام بخاه خدا برا ی مدت حداقل این بار نشدنو ،نرسیدنو از زندگی من دور کن

خدا یادته سلامتیمو ب خاطر برق شریف معامله کردم ...

خدا من بهای رسیدنو دادم خدا ب تلاش های نکرده امسالم نگا نکن ب گذشتم نگا کن ک تماممو ب پاش ریختم

خدا تو ک دیدی همه چی ب موقه بود جز من  لعنتی...

خدا من مهم ترین زندگیمو معامله کردم

ارم دختر افسرده عقده ای با ی دنیا حسرت و اه نساز

خدا امسالم نه منم قبول دارم زحمتی در کار نبود

فقط ب پریسای 93و 94نگا کن بقیش نمیخاد بقیش لازم نیس یادته ک چ ها نکردم ...15بهمن 93بود ک از دستش دادم تا الان..

خدا اگ اینم نش ...پریسا رو بیشتر از این تحقیر نکن نذار خدا خستم خسته خسته بست خدا دیگ کشش ندارم

ب ظرفیتم نگا کن خالیم من از خالی پرم ...دیگ تاب نمیارم میدونی ک نمیارم

برام خدایی کن همین...

مدت هاس ک میخام بنویسم

اما ن حالش هس و ن انگیزه...

این روزا همه چی سخت داره سپری میش

انقد سخت ک نمی دونم این حجم سختیو چ شکلی باید توضیح داد...

وقتی ب چیزی محکوم میشی ک واقن حقت نبود حق تو زندگیت نبود...کاش میشد ب عقب برگشت کاش خخخ از قصه ها واقعی بود...

هرشب دارم خاب های وحشتناک میبینم یا یکیو میزنم یا دارم دعوا میکنم یا خاب کنکور و نتایجشو میبینم...تو واقعیتشم هرکی ی کلمه باهام حرف میزنه گارد میگیرم دعوا راه میندازم،مغزم کشش دیگ نداره...من خستم خیلی خسته از خودم از فکرام از زندگی از همه چی...از زند گیم عقب افتادم بازم قراره عقب بیفتم... و بدبختی این حوصله هیچ کسو ندارم...

امروز ی چن دیق عربی خوندم ،اکثر تستا درس بود :))دیگ این نکت خنده داره...همش بغض همش نفرت از خودم دیگ توان ادامه داشتنشو نداشتم...

من اشتبا کردم قبول دارم و باید تاوانشو داد...

این روزا دیگ دعا نمی کنم ب هیچ چیزی هم امید ندارم امید در دل من مرده ...انتظار معجزه هم ندارم ،انتظار ندارم هفت دیگ ج اومد من شریف بیارم دیگ معجزه ها هم کاری نمی تونن بکنن...

این روز ها حسرت گذشت ها ،نفرت از خودم،عقب موندنم از زندگی دار منو زندگیمو میکشه...

این روز ها مث مرده ها نگاره گر ثانیه ها شدم...مث تمام مدت کنکور 96...

من درس همون موقعی ک باید تلاشش میکردم مردم...

برگشت ب زندگی برام سخت شده...

و قتی این روز ها دارم دردیو تحمل می کنم ک ب خاطر هدعم سرم اومد اون درد هس و هدف نی ...وقتی انقد دردش زیاده ک حتی اعتراض نمی کنم ک بریم دکتر و چیزی هم نخاهم گف لج نکردم فقط حوصل بحثای تکراریو ندارم شاید حرف همون اقا درس از اب در اومد...

دعا نمی کنم ک خوب شم دعا نمی کنم سلامتیم بر گرده دعا نمی کنم همه ی این روزا فراموش شن...دیگ دعا نمی کنم چون هر وقت دعا کردم نشد...دعا نمی کنم سلامتییم بر گرده دیگ دعا نمی کنم...حالم خوب نیس برا حالمم دعا نمی کنم...

من برا ی خدا تموم شدم....بد موقع ولم کرد ...

درس وقتی ک محتاج بودم، کاش ی بار میومدی پایین و منو زندگی می کردی ...زمانی خاستی ادمم کنی ک وقتش نبود...از دردش دارم میمرم ،یادت ک چرا ب سرم اومد ؟یادته مگ نه؟

ب درد اومده میدونی چرا؟چون اونم میفهمه هیچی سر جاش نیس،اونم درد میکش چون میدونه وصالی در کار نیس...

حالا شفا غیر ممکنه میدونم...

نوبت من شد همه چی غیر مکنن شد...فقط کاش نمیدادی کاش این ارزو محالو بهم نمیدادی...ک ن بهش میرسم و ن میتونم فراموشش کنم و بپذیرم ک نمیشه. ..

میترسم دیر شه ...دیر شه وقتی معنای سکوتتو بفهم ک اون موقع پریسایی دیگ نباشه...

این درد ادامه پیدا کنه شاید مرگم از رگ گردن بهم نزدیک باشه...اما من دیگ مرگ یا زندگی برام فرقی نداره...

این دنیا ارزونی خودتو ادمات...





ب وقت 5عصر

دیشب سانس 9ونیم خودم تنها رفتم دیدم

از کنکور یاد گرفتم سینما تنهایی خخخ بیشتر میچسب

ی ساعت قبل بلیطو اینترنتی خریدم سالن شماره یکم بود ک بالغ بر 500صندلی شاید باورش برام سخت بود در کل 20تا صندلی مونده بود برا رزرو ،و صندلیمو انتخاب کردم ک بهترین جای ممکنم بود ب نظرم...

سینما شلوغ اصن ی وضعی کیپ تا کیپ ادم...

بریم  سراغ فیلم ،همون تیتراژش جذبم کرد ب نظرم عالی بود...

ی کمدی تلخ ،واقعیاای جامعه با فضای فانتزی اما حقیقی ...

از مدیری توقعی جز خوب هارا نداریم...

ب نظرم ورودی  ابرومندان داشت ب سینما


دمشم گرم...و ی چیز دیگ ک خخ دوس داشتم فیلمبرداری خوب کار بود ک دم کلاری ها هم گرم و از همه مهم تر بازی جذاب و متفاوت سیامک انصاری ...ی جاهایی ک خخ  هامون در این روزمرگی ها اشک در چشمانمان جم میشود ،سیامک این اشکارو خخ خوب در اورد ...

**تا الانم تمام رکود ها رو شکسته:*))

و اینک سانس بعدی ک 11و نیمم بود وقتی اومدیم بیرون ی اشوبی بود بازم مردم حمله کرده بودن برا سانس 11ونیم ،استقبال خوب بود

خخخ از سینما های تهران سانس 12تا 3بامداد هم داشت...

بعد مدتا وقتی رفتم ب خودم لعنت نفرستادم ک اون پولو میدادی ذرت پنیری بسیار بهتر بو..ب نظر من فیلم مهران خان کمدی ابکی نبود ،کمدی بود ک وادار ب فکرت میکرد و ی جاهایی همذات پنداری .چیزی ک اعتقاد من بوده برا سینمای طنز بخندیم و فک کنیم ...ک مدیری تونست بود مخاطبو ب فکر وادار کن ب نظرم...

و ی جایی تشاب شخصیتی بسیار من با مهرداد پرهام ...

**مردم  فیلم خوب ببیند

5عصر پیشنهاد مناسبیست