باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

ذکر واجبات

روز های اخر...

1-امتحان ایین نامه رانندگی 30از 30شدم:))

2-خاهر بزرگه وقتی از یونی برمیگرده خونه من دوباره متولد میشوم

ب گفت همه رابط ی ما اصن مث دو تا خاهر نیس فراتره

گاهی انگار ی روحیم در دو بدن شکست دیگری ینی نابودی ان دیگری

برد دیگری ینی دیوانه شدن ان دیگری:))

تایم انتخاب رشت اوشون از من هل تر بود

مث من الان واسه پایان نامش

اون ابجی اوچیکم ک تکلیفش معلومه اکسیژن خانواده

3-معادله ی زندگیم حل شد اصن باورم نمیشه...

4-امروز تلگرام خاهر را مث همیش بالا و پایین می انداختیم ی سری پیام ها دیدم ک در تایم انتخاب رشت بعضی ها برای خاهر سند کرده بودن

مثلا زهرا گفت بود پریسا حرف حرف خودشه ولی شاید اگ اقای فیزیک باهاش حرف بزنه خوب باشه و...موارد دیگر

5-ان شب در مهمانی ب پسرداییمان ک 97کنکور ریاضی دارد کلی براش حرف زدم خیلی ساده و خودمونی امیدوارم شعورشو داشت باش قدر بدونه..

6-امروز ک رفتیم مهمانی از مسیر مدرسه گذشتیم مث خر دل تنگ شدیم ب یاد سرویس و ...من ب مسیر مدرسون میگفتم جزیره واقن جای پرتی بود...و تمام اون 4سال انقد پول اژانس دادم...وقتایی ک از سرویس جا میموندم ی بار راننده گف تو تیزهوشانی؟اون لحظه انگار له شدم ..با لحن مسخره ک اگ تیز هوش بودی یکم برفکر اقتصاد خانواده بودی البت اون اینو گف نظر شخصی خودمه

7-وقتاییی ک خودم از مدرسه میمودم ب معاونمون میگفتم بزنگ اژانس شده بود منشی من:))

8-یادش بخیر ی بار دبیر شیمی مان مشغول تدریس مبحث خواص مقداری و خواص شدتی بود ک موبایلشو گذاشت تو جیبش ک در واقع گذاشت رو قلبش دیگ:))گفتم اقای شیمی اون موبایلو نذار رو قلبت ب خاطر نویزی ک داره خطر ناکه...خیلی شیک گف چشم و درش اورد و دیگم نذاشت

حس ارشادشو داشتم...

9-دلم براش تنگ شده تایم لست سینش را نگاه می کنم دبیر ماهی بود با تمام اختلافاتی ک داشتیم ولی من مغرور تر از انم پیام بدم ولی مث خر دل تنگ شده ام بار دیگر از کوانتوم برام بگه...

10-دوباره میخاهم دیف خاندن را شرو کنم ک واقن ممد حیاتس و مفرح ذات:))

11-دیروز با پدر چرخ میزدیم و میگف تا من حرف نزنم حرف نمیزنی ...انقد میپرستمش ک برایش این روز ها شاد ترینم

12-خاهر میگوید ب مادر باید تدارک وسایل خابگاه اعم از قابلمه ماهی تاب و تشک و...ببینیم مادر بغضش میگیرد

13-برای اولین بار در طول عمرم اشپزی کردم ماکارونی:))پدر سر از پا نمیشناخت ولی کل شهر خبر دار شدن و میگن باور نکردنیه

ان شب پدر پخت برنج و مرغ را هم بهم یاد داد البت هنوز عملی امتحان نکردم

مادر ب خاهر گفت بود وقتی فهمیدم پریسا اشپزی کرده بغض کردم.

و در خان مادر بزرگ نیز سیب زمینی سرخ کردم:)ولی بعدش کلی کار ب دو تا از دایی هام دادن و مادر بزرگ گف پاشید برید کمک پری اون خستس دیگ:))دایی چاییو ریخت لیوانشم شست خون رو هم جارو کشید دایی من 50سال مینیمم سن دارد :))ولی خانوم'))

14-قبولی های پارسال حاکی از ان است منم اولویت مورد نظر اکسپت میش...

15-خاهر زاده زهرا ب دنیا امد و من روزی بار ها ب عکسش خیره میشوم

کی میشه 5شنب بریم ملایر و از نزدیک رویت کنم

16-س شنب ساعت 9با ارغان رفتیم بیرون صبحون نخورده رفتیم توی ی پارکی نشستیم از همایش دانشگا تهران براش گفتم بعد راه افتادیم سمت سینما میفهمم کاملا غیر عادیه

فیلم سارا و ایدا کاملا سابجکت معمولی و هر دومون خمار خاب

قرار بود بعد فیلم بریم ی چی بخوریم ولی ب شدت خاب منصرف شدیم...

17-حس خوبم وقتی جمعممون جمعه و چایی میخوریم

18-شمام هر روز چن نوبت سایت سازمان سنجش میرید؟اره واقن حرکت ب شدت ان نرماله این موقه اپ کردن سایت

19-ارغان گف منم دوس داشتم مث تو تنها سفر بکنم مث این تهران رفتن هات،در دل خود گفتم مدیون پدرمان هستیم بهم یاد داد ک باید رو ی پاهات وای30...

20-ذکر ی نکتم ضروریه اگ من مثلا صنایع دانشگا تهرانو جلوتر از مکانیک امیر کبیر زدم کاملا دلیلش شخصیه و ن ب تو ن ب هیچکس ربط نداره ته ربطش خانوادمه و تمام ،اینک از دید تو مثلا صنایع ی رشت اسونی ب نسبت مکانیک مهم نیس اگ منم مث تو ب خاطر حرف مردم زندگی میکردم ک الفاتحه ،وقتی چیزی بلد نیستی نطق نکن ،صرفا جهت یادگیری این روزها بازار صنایع در کل دنیا اعم از اروپا داغه داغه چون کسی ک صنایع میخون تقریا با رشت های دیگم اشنایی داره و ی کار صنعتیه ..قطعا من انقد تحقیق کردم ک بدونم چی ب چیه من تمام تایم انتخاب رشت خاب نداشتم همش با دانشجو های مختلف در تهران در ارتباط بودم ب خاطرشم کوبیدم تا تهران با خاهر پس در اموری ک اصن ب تو مربوط نیس دخالت نکن و اینک مثلا خارزمی تهرانو قبل اصفهان زدم لابد دلیل خودشو داشتم یا مثلا برقو اول نزدم خو ب تو چه در کل؟و جالب در تمام این زریاتی ک میگن میگم درست حق با تو...چون طرف احمق تر از اونه بخام وقت بذارم حالیش کنم صنایع ی رشت جهانی یا...

21-من دوباره ارزو کردم و دعا کردم

نظرات 6 + ارسال نظر
سارا شنبه 11 شهریور 1396 ساعت 02:47

من بشم فدای اون سواد دیفرانسیل و فیزکت
اون دو تا سوالی ک واست فرستادم تو گفتی معلمت اشتبا کرده و گفتی اون محاله مشتق پذیره و دلیلشو برام نوشتی بردم برا دبیرم پرییییی کف کرد و گف حق با خاهرته:))عاغه گفت چه نسبتی باهات داره دوس داشتم ی نسبت نزدیک باش ک افتخارش واسه منم باشه
و اون سوال سینماتیک هم در مورد سقوط ازاد حق باوتو بود تایم رف ت و برگشت قطعا برابره توی دو تا شکله...
بشم فداااتتتت
یی 21مورد رو خوندم و ذوق و مورد 20 گفت باشم پریی از الان وقت رزرو کردم برا انتخاب رشت هاا ینی من ندیدم کسی مثل تو انقدر اگاهانه انتخاب کنه بابا دمت گرم برا مشاوره مدرسه توضیح دادم گفت کارش درسته:))
مشاوره مدرسه میگفت چرا دیگه نمیای کم پیدایی؟گفتم خودم مشاور دارم :))گفت کیه گفتم خواهرمه:))خلاصه دیگ پری مجبوری منو بپذیری و گفت ازش بهترین بهره رو ببر گفتم براش شب و روز نذاشتم...
ببخشبد انقد ذوق داشتم دوس داستم کامنت بذارم..
در ضمن واقعا خوش ب حال پسرداییت کاش واقعا قدر بمونه من وقتایی که با تو تایپ می کنم تازه تصویری و زندم که نیست باورت میشه راندمانم دو برابر میشه حالا فکر کن زنده اگر بود؟؟:((کاش میشد از نزدیک باهات بحرفم کوه اراده و انگیزه و حال خوب عاشقتم :))

سارا ی پر انرژی:))
اگر دبیرت نمی پذیرفت خودم میومدم زنده تفهیمش می کردم ولی سارا در اونوبابت ناراحت نباش ب نظرم الان شما تازه اکسترمم خوندید واقن سطح اون سوال بالا بود مال این اولا نیس پس خیالت راحت...
اره فیزک ک شک نداشتم چون تو معادله ب جدا اصن از لحاظ قرار گیری هم تابلو بود ک برا برن...
خب خاهر کوچکم پاشو برو ی لیوان اب بردار بیار اون تی وی هم خاموش کن...
و تشکر بابت این الطافی ک داره ک قطعا همش واقعیه بدون تعارف:))
وقتت رزروه خیالت راحت راحت

سارا شنبه 11 شهریور 1396 ساعت 03:02

پرییییییییی مامانم میخواد فردا بهت زنگ بزنه واسه تشکر :)))پری الان کارنامم اومد برات فرستادمش
پری تو این سه هفته ایی ک افتخار داشتم واقعا باهات مشورت کنم و ازت سوال بپرسم پرییییی ناب من 2000تا ترازم اومد بالا کارنامه قبلمو که داری پرییی

پرییی همشو مدیون توم من ی عمره دارم زور میزنم نتونستم ولی با راهنمایی و کمک های تو پریییی نوکرتم چی بگم وایییی از ذوق دارم میترکم
ممنون پرییی مرسی ک بدون هیچ چشم داشتی فقط ب خاطر یه دلایلی ک خودت میگی شخصیه و دوست دارم کمک کنم این طوری منو نجات دادی
پریییی خاک پاتم محال بود پریی من فیزیک 50همش از توه
ممنوننن خدا تورو ب این روز ک عیدت بود خدااا ارزوشو براورده کن خدا لیاقتش بالاتر از ارزوهاشه خدا بنده نابت بدون هیچ چشم داشتی دست بنده تو گرفت دستشو بگیر ک لایق بهترین معجزه ها و نعمت هاته
پرییی شکر برای بودنت
پرییی تو بزرگ ترین معجزه زندگی من بودی:))
فردا مامانم بهت زنگ میزنه
پری نمیخواستم بگم ولی میگم مامانم برات ب نیت براورده شدن ارزوهات نماز خوند و خودمم هم نیز من دو بار خوندم و برات زار زدم ک برسی چون من از روزی شناختمت برام مث ی فرشت بودی
تو الان شدی ورد زبون خانواده من
من تمامشو مدیون توم همین که با حرفات ارومم کردی بهم امید دادی متی ک مدت ها بود امید در دل من مرده بود و فک کردم یه خنگ بیش نیستم و تو دوباره توانایی هامو بهم یاد اوری کردی
دل سوزانه باهام دعوا کردی از دستم ناراحت شدی
برام وقت گذاشتی مگ میتونم اصلا قدرت جبرانشو دارم پری؟؟
نه ندارم محاله پرییی

سارااااااااا لعنتی گل کاشتی درصداتو عاشقم چیکار کردی دختر ماشالا ماشالا ماشالا سارا اعتراف می کنم تخمین زده بودم تهش1000تا بیای بالا ولی لعنتی 2000تا ای جونم برا درصد شیمی افرییننن سارا فیزکت پیشرف کرده ریاضیتم همون جور ای بیشعور عربیشو ببین خدارو شکر سارا از طرف من خودتو ببوس ...
ولی هی سارا باید همه ی اینا دوباره بیان بالا ک میان گل کاشتی سارا نمیتونی درک کنی چقدر خوش حالم سارا ی لعنتی شکرت ...
و بابت اون حرفا قبول ندارم نمیگم منوبی تاثیر بودم ولی خودت نقش اول بودی همین ک خاستی دیگ سارا ی گذشت نباشی همش اراده خودت بود سارا من فقط تابلو راهنما بودم ک اصلیو فرعیو بهت نشونوبدم...
واووو فردا زهرا خانوم زنگ میزنه:)))
خداروشکر سارا ،خیلی حال کردم
دمتتتتتت گرم
اره خیالت راحت فرداوهم درباره برنامه برای این مدت تا مهر هم میریزیم من ب شدت بهت افتخار میکنم

نرگس شنبه 11 شهریور 1396 ساعت 03:30

پریسااین 21مورد اندکی مشکوک بود گفتم بگم که بدونی حواسم به لحن تایپت همیشه هست...
در ضمن سارا خانوم منم تبریک میگم پریییی رو اصلا رها نکن بهش بچسب مثل چسب 123که این تورو موفق میکنه دیدم که میگم...
سارا خانوم رو نمیشناسم اما براش ارزو موفقیت دارم

پریسا به تو هم تبریک میگم برا موفقیت شاگردت سارا خانوم...
پریسا جدا توی این موقه سایت سازمانو اونم چن بار میری؟؟شوخییی :))
وایی قدم نی نی هم مبارک...
من کلا خانواده شما را عاشقم
پرییی مث سارا :))مثل همیشه میخونمت ولی خاموشم در جریانی که...

ممنونم از تبریکت بله شاگرد من حرف نداره نرگس خانومم:)*)
اره نرگس چن بارم میرم ...:
بله بله در جریانم خیالت راحت
نرررگسسسس مث سارا:))سارا انقد پر انرژیه حتی از تایپش میشه فهمید شاگردی دارم تکه تک:)))
اره نی نی کلا خوبه:))
نرگس منم فهمیدم ک تو م مشککوکی از اوناش نگی نفهمیدم ...

rahi_rahi شنبه 11 شهریور 1396 ساعت 09:28

سلام. وقت بخیر
متنتون زیبا بود و منم خوشحال کرد بابت خنده ای که هدیه کردید سپاسگزارم ...
خوشحال میشم اگه دوست داشتید به سر به کانال ما بزنید و اگه دوست داشتید عضو شید @Rahi_rahi
موفق و شاذ باشید
روز خوش و عاقبت بخیر

بهار پنج‌شنبه 16 شهریور 1396 ساعت 01:29

خیلی خوشحالم که حالت خوبه
ایشالله بهترین ها واست اتفاق بیفته
پریسای مهربون

فدای بهار
خوب؟؟در واقع پارادوکس زیبایست این روز ها
توم همین طور بهاری

بهار جمعه 17 شهریور 1396 ساعت 01:00

کاش بودیییییی..

شما نیستی غیب شدی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد