باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

شک به یقین حاصل شود،دنیا گلستان میشود

وای ب حالمون اگ هدفمونو گم کنیم

از ۲۴شهریور ۹۶دیگ اون پریسا با شور و ذوق همیشه نبودم

پریسایی ک همیش قبل خاب رویاهاشو مرور میکرد

بعد اون شب مام ب هدفم ،مسیرم شک میکردم

میگفتم نکنه من مال این مسیر نیستم  و دارم ب زور خودمو جا میدم ،نکن اصن اصالت بودن من در این مسیر نباشه در دنیای ریاضی و فیزیک و مهندسی نباشه ،مدام شک میکردم و هی خودمو تو اصناف مختلف برار میدم ک بتونم اصالتمو پیدا کنم،اما من ن تو معلمی ن تو وکالت ن تو پزشکی ن تو پرستاری ن تو نقاشی ن تو عکاسی ن تو طراحیو...نتونستم پریسا رو ببینم ،من ادم شغل های دیگ نیستم

من بدون‌معادله اونم با درجه ازادی ۳نمی تونم زندگی کنم

دنیام این جاست...این شک اذیت کننده بود و ترسناک خو سخت ک متوج بشی اره تمام این مدت من اشتباهی بودم برا همینم بیشتر دقت میکردم ک اشتباه متوجه نشم..اما این شک مفیدم بود باعث شد مطمن تر از همیشه ب راهم ایمان بیارم

منو برا مهندسی ساختن برا ساختن برا اختراع کردن

من، ساختار ذهنیم ب شدت معتقده ک دنیا برا پیشرفت نیاز ب مهندس باسواد داره اگ جایی،مث خراب شده این جاست برا اینه دنیای مهندسیش وسعت نداره و شاید درست تر اینه بگم ب مهندساش اجازه فکر کردن نمیدن ،و درست ترش امنیت روانی ندارن...

اگ هلند میش هلند،چون مهندسیش گستردس اگ این جام ایرانه ک معلومه چرا...

می دونم تو این راهی ک انتخاب کردم خیلی سختی دارم و‌همیشم ب خودم گوش زد میکنم ک سختی های الان در برابر سختی های چن سال بعدت هیچه...چون من هیچ‌وقت زندگی معمولی رو‌نخاستم و‌نمیخام...من نمیخام ی ادم معمولی باشم تو کارم ،تو زندگیم میخام هر روز اوج بگیرم

ب طبع این تاوان زیادی داره،گاهی ب خودم ب شدت افتخار میکنم ک توی این دنیا ک ادماش کلاه سر  خودشون میذارن و‌وانمود میکنن عاشق ایندشون ،و ب خاطر ی سری از فاکتور های پوچ و الکی هدف انتخاب میکنن ،من از روی عشق انتخاب کردم و تا الانم تاوان این عشقو بیشتر از حد خودم دادم...

یکی از دوستام میگف اومدم رشت ریاضی ک بقیه بدونن من خنگ نیستم و خیلی هم شاخم ،الان رفت یونی بهم پی ام میده میگ نمی تونم درساروپاس کنم

یکی از دیگ دوستام‌گف من پزشکی میخام چون پولش تضمینیه...

برا امثال این ادما ب شدت متاسفم

....

اما ب قول پدر ،تو با این اهدافی ک در سر داری کلی اذیت میشی مث الان و‌حتی بیشتر از الان...من پذیرفتم تا الانم ک پذیرش کردم از این جا ب بعدشم قبول میکنم...وقتی ب چن سال بعد فک میکنم ،و فک میکنم‌شدم اون پریسایی ک خودم با دستای خودم ساختم ،از ذوق خف میشم،می دونم سختیم زیادی خیلیم سختی دارم بیشتر از الان
وقتی فک میکنم چقد باید برا اپلای گرفتن دوندگی کنم ااز خستگی میفتم ولی ارزش داره...این دوندگی ها هم ب طبع برا اینه ک بنده نمیخام رم یونی رنک صدمش یا صرفا بخام برم میخام بودنم معنا داشت  باش...خلاصه کلی کار دارم و ب طبع کلی هم تلاش باید بکنم

ولی حس خیلی خوبی بعد شک کردن متوج بشی راهی ک انتخاب کردی کاملا درست فارغ از تمام نشدن ها فارغ از تمام...

فردا میش ی ماه ...ی ماه از نرسیدن م ک نمی دونم ب حق بود یا ناحق...

میشه یک ماه ک کامل از درون ویران شدم و شکستم

...

ب اینده نگا کن رفیق شدی ی خانم مهندسی ک همیش ب دنبالش بودی ک بر سی میگذره چیزی ک‌میمونه تویی و وجدانت با ارزوهات...

.....ً........................................................

مهم ترین چیز در زندگی ،رسیدن به کمال بود.کمال در  چیزی که عاشقش بودند،جایی به اسم بهشت وجود ندارد ،بهشت مکان یا زمان نیست،

بهشت تکامل رسیدن است...

**ریچادباخ





نظرات 1 + ارسال نظر
بارانا دوشنبه 24 مهر 1396 ساعت 00:59

از تمایز اخلاقیت خیلی خوشم میاد
خاموش میخوندمت مهندس
من فکر میکنم تو دقیقا مال دنیای ریاضی هستی چیزی ک من فکر میکنم اینه
تو شجاعی همین که کوتاه نمیایی از خاستت

مر۳۰از لطفت
منم ب این نتیج رسیدم ک متعلق ب همین دنیای اعداد هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد