باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

به وقت ۱۷اذر .‌‌..

گاهی از حس خوب بعضی اتفاقات ،ترجیح ادمی چیزی جز سکوت نیس

از حال امروز دوس دارم سکوتم را بنویسم

می ارزید اگر با همان لباس داغونی شلوار جین زانو‌انداخته و‌شال زمستونی پور پور شده، ک از ملایر تا شهر خودم ب تن داشتم با عجله قرار مان را ب ۵ونیم انداختیم و‌هوا هم ب شدت سرد

می ارزید تن تن ب بابا میگفتم دیر نشه و همه میگفتن بنداز فردا امامن عجیب دلم امروز را میخاست،

و‌همش نگران ترافیک‌اخرای راه بودم‌نکند تمام نشود

و هنگام رسیدن ب شهر خویش بابا منو نزدیکای خونشون پیاده کرد

از حال امشبم و امروزم نمی نویسم ،می ترسم کلمه ها ارزش ۱۷اذر ۹۶راکم کند و قدرت اینو نداشت باش کامل ادای دین کند

پ.ن حوالی یک ونیم بامداد اعتراف کردم ،رفاقت با تو ...

برا بودنش سجده شکر لازم است...


۱۷اذرت مبارک ...


نظرات 2 + ارسال نظر
سروش یکشنبه 19 آذر 1396 ساعت 22:29

چه تولد ارومی باور جان
اونا کادوهای ارغان شماست؟؟
من و دوستمم همیشه کادوهامون کتاب بود...
کیک تولدتونم خوشمزس که:))
باور جان واقعا با اومدن به اینجا پرت میشم به گذشته
میفهمم این روزها برات سخت میگذره بزار پا بذاری ب سن 30سالگی ب بعد تازه میفهمی زندگی ی بازی که همه ی قسمت های خوبش همین روزایی که تو داری نفس میکشی دختر خوب ...
مراقب اهدافت باش مطمنم میرسی،باور بهت نگفت بودم منم پشت کنکور موندم ی سال ،سال اول همه ی تهرانو اوردم جز شریف،همه گفتن مثلا تهران با شریف هیچ فرقی نداره چرا عمرتو پاش میزاری...ب ظاهر حق با اونا بود ،ولی باور زندگی ارزش اینو نداشت ک پا رو دل گذاشت قطعا همراه با منطق،ولی من مطمن بودم اگر تهران برم هیچ وقت نمی تونم از خیابان ازادی جلوی شریف رد شم...ترجیح دادم ی سال بمونم برا دلم ...سال اول ی رتب سه رقمیو سال دوم دورقمی زیر 40کشوری ،سال اولم ی سری از رشته های شریفو می اوردم ولی خب مورد علاقه من نبود...
حالا ک دارم ب پایان 34سالگی میرسم وقتی ب تمام گذشت فرک می کنم راضیم ،قطعا پر از فراز و فرود ها بوده قطعا ی جاهایی دیگ نفسم بالا نمیومد ...ولی باور این روزها دارم میفهمم بعد 34سال ...گرمای این روزها رو مدیون سرمای گذشتم ...حالا درس جایی هستم ک ارزوشو داشتم ،حرف خودت ارزوهامو دارم زندگی میکنم...باور نترس پی حرف مروم نرو می دونم تو عاقلی خیلیم عاقل اما مث ی بردار بزرگتر از خودت ک مسیر مشابه تو رو رفت بهت میگم ،باور دست بذار رو قلبت ببین کجا ارومه...
باور می دونم خیلی حرفا هس ادمو له میکنه ،اما باور تو ب هدف خودت فک کن ببین برا چ میجنگی ؟اون وقت ک میای جلو ..
باور امروز سر کلاس به دانشجوها میگفتم ،زندگی ینی تسلیم ..تعجب وار نگام کردن منظورمو نگرفتن...
تسلیم ینی،رسیدن ب ارزوهاتو به دنیا تسلیم کنی بدی ،تا بری مرحله بعد،توم ب این ارزو برس تسلیم شو تا بری مرحله بعد
و بدون باور خدایی هس ک شاید خیلی وقت ها فک کنی نگات نمیکن شاید توم مث من پایان 34سالگی بفهمی ک همون شکستا بود منو رسوند ب ارزوهام...پرحرفی کردم دختر خوب برات بهترینا رو میخام...منتظرم روری پستیو بذاری ک از رسیدنت بگی،که اون روز من خوب میفهمم چ معنایی داره

ارادت اقای دکتر
بله مال ارغانه،رفاقت های این شکلی قطعا کادوهای تولد چیزی جز کتاب نیس
بله خوشمزه بود :)کاش علم انقد پیشرفت میکرد کیکو بذارم این جا بیاید بخورید:))
ی چیزی بگم اقای مهندس ،با خوندن کامنتتون من برعکس شما رفتم به اینده...
حرفاتون برام خیلی مهمه ،ب قول خودتون مسیر مشابه...
نمی دونم اقای دکتر ی جاهایی فک می کنم شاید نمیخاد ،شاید ...ولی وقتی عمیق فک میکنم میبینم‌هیچ‌دلیلی برا نشدش نیس جز من...
دوس دارم ری اکشن ب حرفاتون چیزی جز سکوتم نباشه ،ممنونم که برام وقت میزارید ،شاید ی روزی شما استاد من بشید :))
امیدوارم اقای مهندس برسم ،شما خوب می دونید اگ نشه ،باور زنده زنده میمیره
شما بهترین‌کارو‌کردید ک روشن شدید و‌برام می نویسید...

نرگس سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 00:40

پریسا،پوکیدم بگو‌چی شده
میخاستم ادای تورو درارم با مخ افتادم ،بیشعور واااییییی مردم از خنده
حالا ادای چی مثلا ،ب خودم ربط داره وااایییییی
میگما چه خوب اقای دکتر سروش روشن شدن من که انگیزع میجیرم دیگر تو بیشعور را ندانم وااایییییی واقعا چند ساعت خندم تموم نشده ابلح وااااییییی مردم

چی شده؟؟
نرگس واقن داری از دست میری...نوبت روان کاو گرفتی یا ن ،بابا اورژانسی میندازنن تو ابلح
ینی هستا عفت کلام نداشتت تو حلقم ابلح ،عاغا ابلح مال یکی از فیلمای مدیری نبود ،باباشاه تو قهوه تلخ یا خود مهران تو پاورچین ب داونه میگف
حالا من موندم ادای چی دراوردی
ولی خوبت شد ،تا تو باشی من را ب سخره نگیری مث اینک یادت رفت من سوگلی خدام
پ.ن بله بله اقای دکتر حرفاشون حرف نداره،کلا ما مهندسا ی این طور چیزایی تو خودمون داریم بله بله ...
پ.ن یا بمیرم بلد الملک نبود با پدرسوخت میگف ابلح
بی ادب دیونم کردی تیکه کلام‌کدوما بود عاغه،؟؟مردم ازار ،بیشعور میگفتی چی میشد ها؟؟بیشعور مگ چش بود ؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد