امروز سر جلس3یادم افتاد و ب خودم اومد ای ینی واقن 20اسفند؟
هنه در تکاپوی عید و من خنثی تر از همیشه هستم...میگن وقتی دلت تنگ میشه وقتش ک با خدا حرف بزنی خدا جونم ببخش ک انقدر میام حرف بزنم عاغه من خیلی وقته ک دلم تنگ و چ خدایی بهتر از تو...
میگن اگ مریض شدی بدون جلوی ی اتفاق بدی گرفته شده...و من میفهمم این ینی چی اما خدا این دلیل نمیشه ک برا سلامتی م دعا نکنم و ازت نخامش...میگن وقتی شکست خوردی قرار بوده ی چیزایی یاد بگیری اما بعضی وقتام تو در شکست خوردن هات فقط و فقط از خودت متنفر میشی اگ شکست برا بار اول و دوم اره معنی داره ولی ن شکست هات بشه حماقت...اون جا فقط از انسان بودنت شرمنده ایی...
میگن اگ ب ارزوت نرسیدی فلن خیرش در این بوده اما خدا با همه ی بد بودنم ی چیزیو بلدم ک تنبلیو بد بودن خودمو پای مصلحت تو نذارم...
ی روزی ی جایی ادم ها ب حودشون میرسن توی ی ایستگاهی ب خوت میرسی ب خود ،خودت...و من امشب ب خودم رسیدم انگاری توی ی ایستگاهی مدت هاس ک منتظرم ک خودم بیاد سراغم و چ درد بدیه انتظاری و چ بدتر از ان وقتی با دستان خالی با خودت روبرو میشی . ...20اسفند همون تاریخیه ک قرار بود دست پر بیام اما خالیه انقد خالی ک دارم با کلمه های درهم پرش میکنم...
و من چقدر زود دلمو ب تو باختم این وسط تکلیف دل ما چی میشه هدف جان؟
و چقدر تحقیر وتا کی تا کجا ...
این مدت همش خاب کنکور ی جوریه ک وقتی از خاب با شوک میپرم برا چن دقه نمی تونم بفهمم کجام حتی باورت میشه اسمم یادم نیس حتی خودمو جز اینک ی هدفی اس ب اسم تو...
و بعد دیگ کامل میشه گف یادم میره خاب چی بود فقط سابجکتش ب یاد میمونه و صحنه های درهم ...یکیش خاب دیدم با عادل فردوسی پور رفتم کنکور بدم!...عایا کنکور انقد بزرگ و مهمه یا این تویی ک من و ب این حال رسوندی ؟اره کنکور انقدر ارزش ندارع بخام ...این تویی فقط تو فقط خود تو...
امشب خودمو ملاقات کردم ملاقاتی بود پر از خجالت...
و بغضیست ساعاتی دارد گلویم را فشار میدهد ماندم اجازه امدن بهش بدم ؟یا بشه قضیه دو سال پیش ک نذاشتم گریه کنم و تهش شد اینک سلامتیو دادیم رف...
من کی انقدر دیوانه شده بودم ک سلامتیمو با تو معامله کردم ...
از عشق تو ترسیدم درس وقتی ک عاشق تر از همیشع شدم...می دونی بازم این شریف نیس ک منو این حالی کرده من برا ابنک ب تو ثابت کنم اره منم هستم خدا تو اولین کسی هستی ک براش میخام بجنگم میخام برا اون باشم...
و هنوز دارم ب این فک کنم ک دیوانگیم را بذارم وسط یا عشقم را ب بهایی کم بفروشم؟
خدا می دونم وضعم بادحرفایی ک تو تابستون زد فقط براا ینک مجاز ب 96باشم اصن اسمونو زمین فرق داره اما خدا هنوز اخرش نیومده همین...
*این روزا وقتی علیخانی را میدیدم یاد خودم میفتادم واقعیتش بین من و اون ی نقطه بزرگ مشترک وجود داره ب شدت...و یاد اون روز هایی افتادم ک همه در فضای حقیقی و مجازی ب ما گیر 3پیچ دادن ک تو خخخ شبیه اونی در واقع اوشون شبیه منن:))
اینو اول مهسا گف و بعدش من کچل شدم حالا ن ظاهری فقط از جهت طرز حرکات دست و وایسادن ...اوشون چش عسلی بنده ن رنگ چشم قهوایی ن مشکی ترکیبی از این دوست و مانده ام شباهتمان کجاست و هر بار ک میبینمش ب این موضوع فک میکنم و نطقی ک خانوم دکتر مهسا فرمودن چ ماجرایی داشت این شباهت:))یکی گیر داده بود نکنه باهاش فامیلی:))
**این روزا بسیار در مورد ی موضوعی ب شدت عصبیم اینک من قدم 173بعد متوجه شدم اگ قوز نداشتم و مث انسان مینشستم و را ه میرفتم الان قدم 178بود بله ب همین سادگی گند زدیم ب هیکل خودمان...من یکی از خوشبختیام اینه همه بهم میگن تیر برق ،دیلاق،لاغر مردنی دراز ...
پارسال رفتم دکتر تغذیه برا وزنم دکتره گف بهتره ی چیزی بخوری ک قدت کم شه رو وزن سرمایه گذاری بی فایدس :))بنده با قدم از لحاظ جرمی 20کیلو کم دارم بله این چنین است مهندس برق یونی شریف :))
و این روزا تصویر کم رنگی ک از دانشجوو های شریف ب یاد دارم مدام جلو چشمه ....
عشقم را بفروشم یا ؟
اخر من بعد ها جواب این دل بیچاره را چ بدهم؟
ن میدانم ک دیگر اب خوش از گلویمان پایین نمی رود...
این روزا یاد اون سکانس بچ های اسمان میفتم وقتی علی با همه ی زورش جنگید ک سوم شه ک بتونه کفشارو ببره اما اول شد...وقتی ک همه ی زورتو گذاشتی خدا اولت میکنه حتی اگ هدف تو سوم شدن ماراتون باشه...بله این چنین است خدای مهربان من ...
از اون ورم ی ماجرایی هس وقتی عشق تصمیمشو بگیره کاری نداره دیره یا زود وقتی عشق بخاد دستور بده عقل جایگاهی ندارد...
و یاد خودم میفتم ...وقتی ورق میزنم 95را و هنوز درک نکردم این همه گند زدن برا ی سال زیاد نبود...
عاشق تر از همیشه ام و نگران تر از همیشه؟
امشب بین عقل و عشق کدام یک قرار است تسیلم دیگری شود؟
بر خدا توکل کن زنده ایی ک هرگز نمی میرد...
و توچه میدانی شاید موعودش نزدیک باشد...
یاحق
پا پستی:عنوان از اهنگ دوس داشتنی سرکار شکیلا
***فقط خدا یا توی این روز های اخر 95،ک عمری دیگ ب دنیا ن داره...باید دو تا جمله رو بهت بگم
اول:تشکر برای بودنت برا نگاهت برا اینک صبوری کردی و منو با همه ی گند هایی ک زدم توبه هایی ک شکوندم بخشیدی و ازم انتقام نگرفتی و مدام در خلوت م بودی و همیشه بودی حتی وقتی ک حقت بود و حقم بود ک تنهام بذاری و منو ب حال خودم رها کنی نکردی و باز منتظرم موندی و هستی...
دوم:ازت میخام بازم باشی و هرگز تنهام نذاری چون فکر نبودنت در زندگیم اسوب ب پا میکنه و اسوب هم بپا کرد...
خدا ی قشنگ م خدای همیشه منتظرم اسفند داره میره با سرعت هر چ تمام تر و قت رفتن و کوچ کردن ب فروردینی ازت میخام منو ببخشی در تمام این سال ها از اذر 76تا 20اسفند 95منو ببخش اگ کاری کردم ک میدونم و ب یاد دارم ک کردم ،منو ببخش و ازم بگذر اگ با اعمالم جوری دلتو شکستم ک بازتابشو دیدم در زندگیم خدایا مرا ببخش ب خاطر کار هایی ک کردم ب خاطر گناهانی ک نباید میشد اما شد و منو ببخش از صمیم وجودت ک جواب بندگی ات را ندادم و تو را ان گونه ک لیاقتت هس عبادت نکردم و برا ی تو در حد خدایی تو من بنده ی گناهکاریم و مرا ببخش وقتی قسم میخوردم ب بزرگیت و عظمت اما میشکستم و فقط نظاره گر بودم مرا ببخش وقتی باید میجنگیدم نشستم و نگا کردم مرا ببخش وقتی ب تو قول دادم مرداد 95ی خبر خوبی بهت میدم اما ندادم مرا ببخش ک با افکاری ک در حد من انسان ،در حد منی ک مخلوق توم نبودن زندگیم را برا مدتی باختم...
و مرا ببخش برای همه ی بدی هایم و باز مرا ببخش ک انقدر پر توقعم ک انتظار دارم با این حجم بد بودن مرا ببخشی...
وخودت میدانی بخشیدن تو اغاز من است...
و خدایا ازت میخام و دعا می کنم ک لیاقت بخشیدنت را داشته باشم و قدر بدانم اگر بخشیده شدم ...
و منم میبخشم همه ی ان هایی ک برام بد بودن حتی مدیر مدرسه 3سال دبیرستانو هم ک چقدر اذیتم میکرد گذاشته بودم اون دنیا بیام باهاش تسویه کنم اما میبخشم همه را ک شاید...قدر بخششت باشم...
و ب قول علیخانی:به دریا دل زدم شاید ک در تو دریا شم همه دنیا رو بخشیدم ک قدر بخششت باشم...
دل ب دریا زدم ...تا نگاهم کنی تا اغاز شوم از نو...
چقدر نوشته هات رو دوست دارم.....
و چه خوب که پست جدید نوشته بودی
امشب بااینکه خیلی خسته بودم ولی نتونستم به دنبال یه پست جدید نیام اینجا
قلمت مانا دوست قوی من
واووو ....مر30استاد لطف دارید ذوقیدم...
ایشالا زود خستگی بره و تموم شه ...
تشکرات استاد نیلگون...شمام ک اپ نمیکنید گفتم من اپ کنم