باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

صیفی جات

امروز ک بدو‌بدو‌دنبال کارای فیش بانکی برا امتحان عملی فردا رانندگی بودم ک از پارسال ۳۱تیر ثبت نام کردم اما امتحان عملیش مونده ...ب خاطر کنکور هی عقب افتاد امروزم دوساعت اجباری تمرین داشتم خدا پلیز قبول شم...

دم اموزشگاه تاکسی گرفتم برم بانک فیش هزاری رانندگی راهنمایی کل کشور رو نزد شعب بانک ملی واریز کنم:|

۹۹درصد صندلی جلو خالی باشه میرم جلو...عاغا همینک درو وا کردم بوم سرم خورد ب سقف:|دستمو گرفتم رو‌سرم دردم گرف عاغه میگ خاهرم قدت بلنده خو:|خاستم بگم الان من حرفی زدم؟؟بزنم با ساتور نصف کنم خودمو خوبه؟؟

همیشه سرم میخورم تو ماشین فی المثال ماشین زن داییم وقتی میرم عقب سرم میچسبه ب سقف ینی بطوری ک‌دوس دارم جیغ برنم پیاده میشم واقن استاندارد ها تو حلقم‌...حالا اولیه ک تولید داخلی بود دومی ک تولید خارجی متاسفم ...

صرفا دارم تایپ میکنم ها:))

امشبم اومده بودن برا پرده واسه سفارش اقای خیاط میگ حال ا حرفش شد گف چ مدرسه ایی بودی؟گفتم تیزهوشان،بعد غش کرده ب طوری ک ب مامانم گفتم چی میگ ،ک میفرمود حالا تیزهوشی مگ:|||من دقیقا همین بودم:•||

حالا میگ ریاضی چطوره،منم گفتم جا شما خالی...بعد رتبمو‌میگم بی انک بدونه من کیم ،چیم ،میگ ن خوب نیس واس تو:||

دوس  داشتم بزنم تو دهنش ب تو چه عاغه...

امشب ی لحظه اونک‌اونوگف دوس داشتم رتبمو بغل کنم بگم بمیرم برات ولی سریعا احساسات قبلی برگشت...

من خخخ از رشته های تهرانو نزدم با اینک مطمنم میاره و دانشگاه الزهرارو هم نزدم ک خیلی بهم فحش دادن ...ولی ...بماند...

فردا هفت صب باید پاشم برم امتحان...

امروزم کلاس زبان این استاده رسما با من مشکل داره سوال میپرسید میگفتم من بگم اصن انگار ن انگار:|||

بعد ک کلا انگلیش میحرفیم:)ی لحظه حواسم نبود چن جلسه قبل فارسی ی کلمه گفتم وایی ی طوری نگام کرد اصن درجا خفع شدم‌‌.

..

بعد امروزاشکال داشتم میپرسیدم دقیقا حس کردم با نفرت جوابمو میده:•||||

بعد من کلا این ترم زبانو و کاراشو سر کلاس انجام دادم:||

ینی تا این حد خفن؛))

بعد میرم پاتخته فول جواب میدم کماکان ناراضیه:||نمیفهمم ،اصن مشکلش با من چیه...

امروز موقه تمرین رانندگی با خودم میگفتم‌افرین تو هرگز خاموش نکردی از بس ماهری بعد چن ثانیه س بار مسلسلی خاموش کردم حین پارک:|||ینی قوربون خودم فقط:)

بابام امشب از تهران برگشت ،با ابجی رفتیم دنبالش ،بعد برام پنیر چوپان اورده:||اینجانب دیوانه مارک‌چوپانم...ک‌پنیرش اینجا نمیاد...مثلا همدانم اصن محصولاتش نمیره کلا محدود میره...فقط شنبه ها تولید دارن:))

همینک شیر کاکاوو و بقیش میاد راضیم:)

شنبع ها هم بابام جلو سوپری مورد نظر کشیک میده:))

لامصب خوشمزس رازشم مواد نگه دارندشه

چون کلا ی هفته انقضا داره...کاش ی روز برم کارخونش...

دوس دارمش ازپنجم ابتدایی کشفش کردم این لامصب لعنتیو:))

من فقط برا مواد خوراکی مارک بازم ی وضع خرابی هم دارم چیپس فقط چی توز اب پرتقال سن ایچ ،بعد شکلات فقط تلخ بارکا با هوپی و مینو  کیک فقط تاینی ،شیرکاکاوو چوپان اگ غیر شنب بود و نموندن بباشه تو یخچال روزانه...

جوج فقط همون رستورانه ذرتم همون جا بغلی اون یکی کافی شاپ ...اینا نباشه ن میخورم:||اون روز میمردم برا شیرکاوو ولیچون دو تا مارک مورد نظر نبود نخوردم با اینک داشتم دق میکردم براش...موردم دارم زیاد سوپر ب سوپر میگردم دنبال ی بسته چیپس چی توز فلفلی:||اخ ک چقد از اون بدم میاد اون یکی مارک نگم گناه داره...



چ تبلیغی کردم ها:))

برم بخابم فردا گرفتارم چقدم استرس دارم منشا کجاس ندانم ولی زیاده...












به موقه نبودی...

کلی حرف هست

اما نمی دونم از کجا بنویسم و ننویسم...

اما فقط میدونم اگه اون شب اون تماسی ک با همه گرفتی ک به من برسی اگ دو ماه زودتر بود ،شاید من الان اینجا ،تو این برزخ نبودم

نمی دونم شایدم تاثیری نداش

ولی فکرش همیشه با منه...


همه ی سال ها منتظر اون حرفا بودم بع موقه نبود ...

چرا بلد نیستیم به موقه باشیم ؟؟به وقتش نقشمونو ایفا کنیم؟؟

چرا دیر میرسیم؟چرا بلد نیستیم ؟؟کاش بلد بودیم ...

کاش میفهمیدیم حضورمون حتی در حد ی جمله میتونه تو زندگی بعضی ادمای اطرافمون که بلد نیستن داد بزن کمک یا داد بزنن احساساتشونو یا شاید داد بزنن ک تو فقط تو میتونی این ذهن  و این افکاری ک انگاری جنس از اهنه تو میتونی یکم روش اثر بذاری...نمی دونم شاید حرف بابا باشه من غرق بودم من غرق ی اشتباهاتی ک هیچ قدرتی نمی تونس بیدارت کنه...


من سعی کردم کنار ادمای اطرافم باشم‌..نمی دونم شاید تاوان دادم...

نمی دونم...