باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

امروز رفتیم برا پاکسازی خونه ک‌اون‌وسایلی ک موندن بشوریم ظروف اینا ۲۵نفر اومدن کمکمون دم همشون ب شدت گرم...البت باز مونده چرا انقد ظرف داری مادر؟فامیلا و‌همکارای پدرو‌مادرم‌و‌دوستای خاهرامم از شهرستان تازه ب همه‌نگفتیم امروز بیان گذاشتیم بقیه رو برا روز های دیگ‌ولی امروزم ب دبیر جان میگفتم‌منی ک ی لیوانم نمیشورم انقد‌کار کردم...من از اونایی بودم ک رسما دست ب سیا و‌سفید نمیزد‌وقتی میگم‌پادشاهی میکردم....هیع...ده ها برابرش بازم کار می کنم  تا از ازل بسازیم هرچ زودتر...امروز با اقای برقکار هم‌ همکاری کردم:)لامصب استعداد مهندسیم تو‌حلقم...مهندسی عشقه...

قرار بود از این هفته سفر رو استارت بزنیم...قرار بود بابا ب من اشپزی یاد بده...هنوز همون نیمرو رو بلدم...ها قرار بود برم موسسه برا تدریس...فلن مشغول برقکاری خونم:))شکرت خدا از ته قلبم حس می کنم هرگز منو این مدلی ندیدی حتی خودمم...

چقد بزرگ شدم از ۱۲تیر ۹۷...چیزای فهمیدم خدا...خدا ماچ:)






قسم ب وقتی ک زل زدم ب خونمون قسم ب وقتی همه صحنه جلو‌چشمام تکرار شد قسم ب وقتی ک هنوزم‌فک می کنم شوخیه قسم ب وقتی ک مدام تکرار میشود کمترین دقیقه ها و ثانیه سوخت...

قسم ب وقتی هممونو‌نگا می کنم‌و‌سالمیم قسم ب عظمت خدایی ک بودنش تمام‌من است

از ی جمله ایی بدم میاد ک این روزا همش تکرار میشه ک حق این خانواده نبو ‌دحق مادرش این نبود‌کسی ک‌به داد همه رسید...جمله ضعیفه حس می کنم باعث میشه نفهمیم خیلی چیزارو...

امتحان سختی بود خیلی خیلی خیلی خیلی سخت...خسارت تخمینش هی بیشتر و بیشتر میشه....

قسم ب لحظه ایی ک از تو‌حیاط زل زدم ب خونه ،خونه ایی ک غرق سیاهیه...

هیچ‌کس حالمو نمیفهمه خدایا ازت ارامش میخام...

همین قسم ب بودنت ارادت عظمتت قسم ب اینک هستی...

خدایا ارامش ارامش ارامش ارامش...همین...

ب قول بابا نق زدن اند ناشکریه...

و پایانی ک ب تو‌رسد :))

پ.ن ب من اگر بود سه شنب را از تاربخ حذف میکردم اما نه باید باشد تا حواسم باشد زندگی فانی تر از ان‌چیزی هس ک بهش می اندیشم...تجربه؟ عبرت ؟امتحان ؟خاطره ؟؟نمی دونم فقط می دونم غریب بود ولی ب شدت قریب...




نظرات 4 + ارسال نظر
غلامرضا سه‌شنبه 19 تیر 1397 ساعت 00:23 http://asheghe-khoda.blog.ir

سلام...
خسته نباشی مهندس...
پایدار جهانی باشید...
یاعلی

ممنونم:))
ب همچنین:))

هانا سه‌شنبه 19 تیر 1397 ساعت 09:39

ایشالا که از اولشم بهتر میشه همه چی..
روزای خوب و شادی در انتظارتون باشه ..امییین:)
دعاتون میکنم:*

:)))امیدوارمم ...
ممنونم برا خودتم همین طور هانا:)

شتیکِ چهارشنبه 20 تیر 1397 ساعت 00:47 http://stike.blogsky.com

چه دردنااااک..............
پستهای آخر رو باور نمیکردم، بارها از نو خوندم. هیچکدومشم نتونستم کامل بخونم...
خوشحالم که حالتون خوبه
بی نهایت خوشحالم
بی نهایت.......

امروز ک گذشت یک هفته شد...
عجیب بود غریب بود قریب هم بود حس می کنم ی وزنه خیلی سنگینو دادن بهم حملش کنم...
و من هم بی نهایت خوش حالم ک برگشتید جای خالیتون ب شدت مشخص بود بدون هیچ تملقی امیدوارم دیگ بمونید...ممنونم بازم از لطفتون

شتیکِ جمعه 22 تیر 1397 ساعت 01:09 http://stike.blogsky.com

مر۳۰:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد