باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

پریشون

این روزا اروم ی گوش نشستم و نظاره گر ثانیه هایی هستم ک سپریش کردم وثانیه هایی ک سپری میشن ی جور م دارم بازی می کنم ک برام مهم نیس...گریه ایی دبش دلم میخاد از اینا بشورتم ببرتم...روحم روانم انقد خستس ک جدی پروسه انتخاب رشته رو استارت نزدم کپ کردم تو شوکم نمیدونم چی کار باید کرد و نکرد...دبیر جان دیف میگن تو دوسال موندی ،ولی تو با همه فرق داری و این فرق رو تو دانشگاه خاهی دید سوادت تحلیلت اینک تحلیل های قوی تری نسبت ب دوسال قبل داری ...اره قبول دارم اینو درسته کنکوروباختم اما ن خودشیفتگی ن هیچ اتفاقا الان بیشتر تخریب کردن خودمو ترجیح میدم...ولی خب ادم به خودش نمی تونه دروغ بگ ک سوادم چقد بالاس و حیف این سواد وحیف پریسا...حیف پریسا ب عدم اعتماد ب سقفش باخت..ب درصد کنکور فیزیک ۹۵نگاه می کنم ۸۷درصد...خندم میگیره از اون خنده هایی ک اشک تو چشات داره کورت میکنه اما ب خاطر چارتا عمومی...۹۵را مفت باختم مسخرس غم ۹۶و امسال را نمیخورم من در ۹۵جا ماندم...

ن ب خاطر درصدای خوب تو کنکور نه من خودم ب این سواد واقفم دوم دبیرستان دبیر ریاشی گف بهم دم در مدرسه در حین سیگار کشیدنش،گف تو الان بری سر ریاضی کنکور شک ندارم ۷۰میزنی و میایک‌۹۵زدم ولی الان نه مسخره نیس ب عمومی ببازی؟؟  همیشم میگف لیاقتت خخ بالاس کم نگیرخودتو و یادمه همیشم میگف پریسا روحیتو دریابی شک ندارم تک رقمی هی استاد جان بالام جان اون عدد دوس داشتنی خودمم نشد حتی ۲۰۰هم نشد ... اما اون شب نتایج ب دبیرجانم گفتم سواد و استعدادی ک ب وقتش ب کارت نیاد همون بهتر نباشه ،بودنش فقط زجره وقتی بلد نباشی ب موقه ازش استفاده کنی من غم شریفو ندارم میشه بایکم سختی تو راه دیگمم ب خاسته هام برسم کاش یک نفر درکم میکرد غمم اینه نتونستم از این سواد بهره ببرم درحق خودم بدی کردم این داره خفم میکنه

دارم فک میکنم فرق من با کسی ک قانون اول نیوتونم نمی دونه چیه؟تو چیه؟؟

من هر وقت سوادمو خاستم نبود...

خیلی خستم روح‌و‌روان م درد میکشن خسته تر از خسته له و ناامید

..و سرگردون...

هفت دیگ احتمالا برم تهران با هدف یونی تهران برا پرسیدن سوالات...خسته ام همین...دارم هر روز نابود تر میشم

خیلی وقت تو اینه خودمو نگاه نمیکنم میترسم این همه داغون؟؟زیر چشمام کبود وسیاه ....انگار یکی ب قصد کشت منو زده اما این سیاهی و کبودی ها غمه...

میدونم کنکور کثیف ته دنیا نیس ب خدا میفهمم ب خدا غم کنکورمو ندارم من غمم دردم ی چیز دیگس من با خودم گلاویزم با روحیه مزخرفم من مشکلم کنکور نیس...زورممیاد ب چیز کثیفی مث کنکور باختم ن ب خاطر سوادم ب خاطر روحیه احمقانم...

چقد دلم برا پریسا روزای نهایی تنگ شده پر شوق و‌ذوق پر انگیزه تاپ درجه یک‌سواد انگیزه روحیه همش اکی...واقغیت نهایی یادمه ی دیوار کشیدم دورم سعی کردم درگیر حواشی نشم وای فلان امتحان زهرمار و‌کوفت یا کی چ کار کرد درحد اینک اون شاگردام:|سوالاشونو بپرسن ازم همین...تو کنکورم باید همین کارو میکردم منی ک ک زود دچار میشم ب هر دردی باید این کارو‌میکردم همون دیوارو‌میکشیدم من سالا مدلم این طور بود چرا یهو سر کنکور:||باید تو پیلم میموندم و ارتباطات در همون حد ولی یهو نفهمیدم...ن ک عامل شکست باشه نه ولی بی تاثیرم نبود من زیادی ادم باجنبه ایی نیستم دراین موارد کلا دچار پذیری عجیبی دارم...یادم باشه اینو‌ک بی تاثیرم نبود...بابام میگف غیر مستقیم بهم میفهموند ک روحیه تو‌بهتره تو اون دیوار و‌پیله خودش باشه و‌چنان ارتباط کنکوری با دنیای بیرون نگیری

ولی خب من نفهم بودم...

درسته عامل شکست نیس ولی خب بی تاثیرم نبود...

کلا خریتم زیاده...این یکیش بقیشم اگ بگم احتمالا اخر پست تایپ شه نویسنده دق کرد و مرد...

دقیقا یادمه ۹۵ک تموم شد ب عنوان اولین اشتباهات کنکوریم ب بابام گفتم ک  بهتره ارتباط با دنیای بیرون وجو کنکور و کنکوری نباشه:|||نمی دونم مدل من عجیبیه...



انگیزه انتخاب رشتم ندارم نابود وخسته و‌نا امید درها ب روم بستس نمی دونم شاید ب قول سهیل رضایی شاید صدای ادم خستس...

برم دانشگاه تهران بگم چن منع؟

حالا بری عروسی کجا ملایر ؟؟این راهو کی بره ؟میگم نمیام با نگاهشون :)گفتم حله میام:))واقن من چرا انقد از عروسی بدم میاد جز شامش:))

مشکلم اینه دو ساعت باید چونه بزنم من این جلفارو نمی پوشم ک لباس محلی خودمو نو‌ میپوشم اونم ن حسش هس ن حالش میگم‌من با اون پیرهن اسپرته چار خونه‌و شلوار جین‌کفش اسپرت؟؟ک حاهر جان ی ناه کرد گفتم حله گفتم میزنن حرص کنکورم خالی میکنن:))زهرماریم ب صورتم نمیزنم ک نمیزنم و‌مث ارواح پریشان میرم ،و بعدی اینک کفش اسپرتم نمیپوشم:((((ولی ی کفش دارم ب قول خاهرم قوربون اسپرت هات:))مسلما بی پاشنس ولی ی حال خستع ایی داره:))کف صاف:)خدا بعد کنکو ر و‌سنجش چقد از کفش پاشنه بلند بدم میاد:||||اوففففف

ی بارم در حد ثانیم نپوشیدم‌ چیه:||احححح ...

من زمانی شماره پام ۴۱بود چطور شده ۴۰؟؟قالب کفشه ؟؟نکن فریز شدم:)

خدایی حس می کنم‌چن سانتی کوتاه شدم:(((من رو‌قدم حساسم خدا کنکورو باختم قدم نه دیگ توانشو‌ندارم؛((((


شوما هام پیرهن چار خونه دوس؟؟شومام میرید بوتیک مردانه برا پیرهن؟؟یا من میرم

خانومه میگف انقد تو‌میای خرید اقایون نمیان:))من همه پیرهن هام چارخونس و اسپرت:)))اخ چ صفایی:))

پیرهن دخترونه چقددد بدم میاد:|||دوستان من قبل کنکورم این بودم فک نکنید اثراتع اونع:))



مرسی از مادر ک امشب اعتراف کرد از شلوار بیژامم فی الواقع ب عنوان دستمال برا پاک کردن دود های خونه استفاده کرد

همون بیژامه ک شب قبل کنکور باهاش رفتم ی رستوران مجلل شام خوردم:|||مادرم زدی ی بخش تاریخوحذف کردی...انصافا فقط شلوار های من بی خودن؟؟؟

خب برم ادامه پریشونیم...هیع پرودگارا:)هیچی همین طوری:)




نظرات 4 + ارسال نظر
پرفسور خسته جمعه 12 مرداد 1397 ساعت 06:09 http://porfossor.blogsky.com

بابا تو دانشگاه تهران درمیای و این‌جوری داری ناله و فغان سر می‌دی؟!!!!!

عاغه اونم لب مرزم بدبختی اینه ،اونم ن‌همه رشته هاش ...امیدوام بگیره تهرانو

هانا جمعه 12 مرداد 1397 ساعت 20:40

:))) ای بابا منم مث تو فک میکنم قدم کوتاه شد نکنه پیر شدیم و خودمون نمیدونیم:/ :))

ای بابا:(((لعنت بهت سنجش...
میگن سن بره بالا ادم‌کوتوله میشه ما خخخ سریع فرایند کوتوله شدنو استارت زدیم

دخترت جمعه 12 مرداد 1397 ساعت 21:40

آخ مادر حقا که مادرمی!! منم تموم پیرهنام رو از مردونه فروشی میخرم. کفش مجلسی ندارم همشون کتونی ان. آرایش هم که قبلا گفته بودم. این حجم از شباهت بی سابقه ست!!
البته بعد از رفتن به دانشگاه یه سری تغییرات کردم. مثلا دیگه عشق لباس چارخونه نیستم و چیزای دیگه ای هم دوست دارم.
اما من خیلی وقتا نتونسنتم جلوی خانوادم‌ مقاومت کنم و اونجور که اونا خواستن لباس پوشیدم. و البته با همین مقاومت نکردن جدی ام یه زمان گند زدم به زندگیم.
من وقتی به زمان کنکورم فکر میکنم کاملا متوجه میشم مشکل از کجا بوده. حتما الان تو هم میدونی. مشکل اصلی ت چی بوده؟

عاغا ی ازمایشdnaبریم:))این حجم از شباهت بی سابقس دخملم:))مقشاتو نوشتی؟
والا من کلا کسی حریفم نیسبعد از جلف ن اون جلف چون اساسا مدلمون اون طور نی از جلف منظورم لباس دخترونس کلامریضم:)
عه وا چرو عشق لباس چارخونه نیستی؟؟عاغا تقصیرعمو پورنگ بود همیشه چارخونه می پوشید منم دیگ وا ندادماره میدونم اکشالم چیه میگم مهم ترینش همین بعد روحی بود فک کن من ی هفت قبل کنکور ۲۰۰بود تخمینمهیع یکیشم اون پیله و دیوار ک گفتم و بقیشم بماند مرور وجم بندی غلط و کمال گرایی افراطی مریض طور،هیع شوخی کثیفی با عمرم کردم ...

دخترت شنبه 13 مرداد 1397 ساعت 03:49

اوووه پریسااا میدونییی چقدر وقت داری؟! تجربه میشه عمرت حروم نشده.
مشقامم نوشتم مادر!
هر چی قبول شی بهترین راهو با همون رشته میتونی طی کنی. بخاطر بااستعداد و مصمم و با اراده بودنت.

اره ولی وقت ...باید قبول کرد من ب ی زمان خخخ خوب گند زدم..
خب افرممم:)))
ممنونم از لطفت امیدوارم واقن...تجربه شه البت عبرته ن تجربه این ماجرا از تجربه گذشت و عبرت شد چیزی ک ازش میترسیدم....هیییییع

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد