نشد ب لیاقت واقعیم برسم
زندگی شد حسرتتت تا ابدچیزی ک هرگز تصورشو نکردم
حالا شدم اینه عبرت...
حالا من دورم...حالا تموم دنیا غربته
زندگی میمونه تو اون صحنه ایی ک جلوشریف با brtرد شدم و نگاهی ک هیچی ترجمش نمیکنه...
واین حسرت خود شریف نیس حسرت تلاش و زحمتی ک دود شد حسرت سوادیه ک ب موقه نبود حسرت پریسایی ک ب وقتش نبود...
پریسا حالا حالا ب زندگی برنخاهد گشت...در ظاهر ارومه اما هیچ کس از شب های وروزهای پریشانش خبر ندارد....
و من در نیس ترین نقش خودم غرقم...
انتخاب رشته در بلاتکلیف ترین حالت خودش قرار داره...ن دل رفتن ن دل ماندن...خسته وناامید همچنان بدون یک درصد امید ...
شریف ب تونباختم ب خودم باختم این سختع...