باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

جهت ثبت از نوع شرمندگی

بعد چای ظهری ک قرابت ب دس دراز کش بودم ،جلوی پنجره هال دارزکش شدم و پامو انداتم رو مبل ک خستگیو بشورع و ب خاهر میگفتم مطمنم اگ ی چن روزی حرکات کششی انجام بدما رسما ی ۷،۸سانتی رشد میکنه قدم :|ازبس ک منبسطه و جم مفصل و استخون تو هم پیچ خوردن ...

بعد نگام افتاد ب ابرها هرموقه ابرهارو نیگا میکنم باهاشون شکل درس میکنم ،این بار ابرها ،...دیدم تو ی سری ابر پنبه ایی ک تو هم فشردن ی ابر پنبه ای دیگ مث غول داره ابرهارو میخوره و واقنم ناپدید میشدن:|

ب خاهرم گفتم سکوت کرد:|||

تا این اندازه له شدم...ابن موقه سال ملت اسمونو نیگا میکنن میگن به بع و اینا منم غول دیدم:|نبود ذوق واسه عید ب خاطر کنکور نیستا ک خب چی مث بقیه روزاس تو خونه ایی و درس،اون روز بابام میگ پریسا اگ کنکور نداشتی ...بیچاره ها دوسال نمیدونن عید چیه اونم واسه ماهایی ک کلا اهل سفریم و چار روز تعطیلی اصن نمیتونیم خونه باشیم خلاصه از اوناشیم تقی ب توقی میخوره چمدونا جمه ...اره بابام گف اگ کنکور نداشتی میرفتیم سلیمانیه پووففففف؛((اون جا مراسم عیدش ایییی خوشه:((پووففف و طبیعتش بابام عاشقه کوه و طبیعته و از این حرفاس هیعع دختر بد ؛((اینم بگم کاش منم مث بابام میشد این کنکور نبود میشستم فلسفه میخوندم یا سخرانی دکتر سروشو را میگوشیدم...اینم بگم ،چقدحرف میزنم:|اون یکی خونه ها یکی از اتاقا کاملا کتاب خونه بود کتاب های بابا فقط:|ی کتابخونن بزرگ این جا ک اومدیم ی کتابخونه کوچیک داره تو اتاق من کوچیکم نیس ولی فوقش تونسته ۶۰۰۰جلد کتاب جا بده:|واقن میگماصن ی درصد اغراقم نی چون از ارایه اغراقم متنفرم:| چن روز قبل ی کمد دیگ اون یکی اتاق زدیم اما اونم در حدی ک تونست ۵۰۰تا جا بگیره دیگ واقن جا کمد ساختن نداره...الان دقیق ی بار شمردم با خاهرم یا خودم تنها یادم نی :|۲۰۰۰۰دقیق همین رقم کتاب تو کارتن تو حیاطه جا نداریم ،هر شب مامان ب بابا میگ چ کنییییی این کتابارا؟بابا میگ ی تعدادیشو میخام اهدا کنم فلان:|ولی میدونم نمیتونه ازشون دل بکنه ،چرا چون همشو خونده :|از اول راهنمایی شریعتی ب دس شد ...نمیتونه ازشون دل بکنن حاضره با اینک جا نداریم تو حیاط اما جلو‌چش خودش باشه ،چرا چون با اون کتابا جوونیشو سر داد ب قول خودش ی قرون قرون جم میکردمو میخریدمشون،ی بار تو ی کتاب فروشی نوجون بوده ی کتاب برمیداره ک دنبالش بوده بخردش یهو میبینه پولش کمه،چیزی نمیگ ولی دوساعت سرپا مونده بود کتاب رو خونده بود:|یهو کتاب فروشه میگ خو بخرش :)بابام میگ ای عشقمممم :))میگ میخام بخرم:( وللی دقیقا دویس تومن کم داشت ،کتاب فروشه میگ بردار پسرم بابام قبول نمیکنن میگ نه،اما کتابفروش ب زور میده بهش و میگ شوری ک تو با اون کتاب داری دیدن ذوق تو برام کافیع و ب بابام میگ هر کتابی خاستم بیا پیش خودم...،یا یکی از سفرهای دو نفره منو بابام واییی ۸صب ک رسیدم تهران و خیابون انقلاب تا ۳بعد ظهر بابام از این کتاب فروشی ب دیگری بعدچنان غرق میشد انقد کتاب خرید ک پست کردیم البت یکی از دلایل اون سفر رفتن برا خرید کتاب های المپیاد منم بود:|یادمه توی ی کتابفروشی ،فروشنده بهم گف بابام تو کتابا غرق بود یا بهتر تو‌قفسه ها:))گف قدر بدون گفتم‌چیو؟گف بابات خیلی باسواده خوش ب حالت واقن ،گف تو مسعولیتت بیشتر ها:|گفتش بابات ی روشنفکره میتونی ازش یادبگیری و تو هموارتر زیست کنی...گفتم بابامو میشناسید گف نه ،ولی دخترم من کتابفروشم ،ادمهارو میشناسم حتی با ی احوال پرسی از کتابا یاد گرفتم...بابا میگ میخام اهدا کنمو فلان ولی من باور نکنم ،مگ میشه این کتاب هارو از خودت دور کنی؟کتاب هایی ک فکر و شخصیت تورو ساخت و نذاشتن ی سری اعتقادات چرتو باور کنی کتاب های ک باعث شدن این روزا همه برا اینک تو کلاس های تو باشن سر ودس بشکونن کتاب هایی ک باعث شد تو بشی بابای ناب من...اینک اینو این وسط چرا گفتم شاید پرش ذهن بودو باید اخر پست میگفتم اما حالا ک تایپ کردم میخام بگم،ی چیزایب میشن ریشه ادم میشن وجود میشن روح تو...میتونه ی کتاب باشه میتونه ۲۰۰۰۰کتاب باشه نمیتونی فراموشش کنی اگ ب خاطرش ساعتا تو کتاب فروشی وایساده باشی اگ ب خاطرش ...ی با ر گفتم بابا خو تو این همه کتابم بارها خوندی چرا بازم میخونی؟چرا انقد وابسته ایی،اون موقه بچ بودمو نمیدونستم ریشه ادمی هرجا باشه محاله ازش دل کند،موقه ازدواجم ب مامانم میگ:))مامانم همیشه میگ ،میگ گفت من کل دارایی هام ،کتابه:|مامانم میگف نمیدونستم بخندم یا جیغ:))واقنم همینم بود...مامانم میگف روزی ک اسباب بردیم دیدم ی کامیون کتاب پیاده شدنو گفتن سلاممم:))...خو ادامه ماجرا )+پرش ذهن ینی من...


بعد منم ک سکوت کردم چون نیاز ب نطق نبود گف پاس هارو تمددید  کنم :|منم ی جیغ کشیدم گف باشهههههه حواسم نبود ،بعد مامانم میگ یا کیش؟یچپکی مامان مو نگا کردم گف فهمیدم:|بعد کنکور:|

هعیعععع برا پدر من ک عاشق سفره این ک این دوسال عید نمیتونه بره مسافرت مث عذاب الهی میمونه بعد هر شب پیشی ی جایبو میده و منم و همان ری اکشن ها...بعد میگ اییی تابستون:))پارسال ک کنکور دادم جمعه ۱۶تیرش رفتیم مسافرت ۱۰روز بابام انگاری زندانیه تازه ازاد شد ه بود:))وسطای تابستونم با اینک سرکار بودن و اینا والدین محترم اخر هفت ها دوباره ی جایی کوچ میکردیم ،تو خاندان بهمون میگن مارکوپولوهاا:))

اما دلایل دیگمم مگ تو این مملکت عیدم داریم؟؟؟اصن مرده شورشو ببرن ...

هی مهندس محترم اینک تو با عمومی حال نمیکنی هی دوس داری ولت کنن با فیزیک و دیفت ور بری ب من مربوط نی میفهمم ی من عمومی میخام خو اخه  نامرد ۹۵عمومیات و میزدی الان شریف بودی یا شایدم اون ور دنیا:((بمیریییی تو ن نمیری میخامت:))چیکار کنم مگ ی مهندس بیشتر دارم ها...

اینو نوشتم ک یادت بمونه دو ساله زندگیو حروم خونوادت کردی بسته دیگ چارتا عمومیه بخونش

من شرمنده پدر م مادرممم پوفففففف

برویم شیمی:)احممممم بعدش عمومی ای مرض




صرفا جهت ثبت

چرا دیدار  های من وتو این شکلیه؟؟چرا ما قرار نمیگیریم ینی من ینی تو...

میدونی ک نمیشه ادامه داد؟میدونی چ گذشت بر من اصن خبر داری؟اصن انقدی ک من میخام تورا تو چی؟میدونی گاهی میگم کاش هیچ وقت ارزوم نمیشدی ...اما پشیمون میشم ،میگ ۸ام اونم بیاد میگم نه ازش خوشم نمیاد میگ هم اتاقیش ارزوتو رو دارع نفس میکش...عادی میگم  مهم نیس،بعد ری اکشنم جوری میش ک خیلیم مهمه...

دیشب ک مث ۹۳اتفاق افتاد اون اتفاق های ۹۳،ب خودم گفتم ینی تاوان بدم دوباره؟تو برا هرکی ک تو را ارزو کرد این طوری کردی؟یا من فقط؟

میشه ۹۳اتفاق بیفت جز اون بخش هولناکش...

اون اهنگ ک پلی میشد یاد تمام روزهایی ک گز میکردم از دفتر زن دایی تا خونه با کوله و پلاستیک های پر از کتاب...

با هنز فری چ عاشقی میکردم ...من پریسارو گذاشتم...نوبت توه دیگ نه؟ولی من دیوانه باز عاشقم...قبول داری ی چیزایی خیلی خوب شده...

تو باش فقط همین ...فقط میترسم اگ اون شکلی تاوان بدم صداشو در نیاوردم میترسم بازم چیز های عجیب بشنوم...

من هیچ همدمی جز تو ندارم...دیگ هیچ کس نی جز تو...برگرد همین طاقتم دارد گریه میکند...

اما بازم مث ۹۳جانم ب فدای توولی جدی دوباره نخای اثباتش کنم:))

مخلصیم  ناب من...من از روی اجبار ن ب زور خانواده ن حرف و غزولات بقیه ن قمپزت ن هیچ دیگ انتخابت کردم ...میدونی من خالصانه میخامت هدف جانم...من عاشقم من دیوانه ام ،برا همین معادله های من فرق میکنه...من تورا ب خاطر خودت میخام تا الانشم نشون دادم انقد تاوان دادم ،نمیخام بگم ک فک نکنی خدایی نکرده منته ،تومنت نیستی تو رحمت منی:))میخامتتتتتتتتتت‌...

دیدار نزدیکه اره:))اییییی جانممممممممم ،میخامتتتتتتتتت

.پ.ن میترسم ببینمت دیوانه تر شم،میترسم ببینمت از ره در بدر شم...کسی نمیفهمه ک من با دیدنت چ بر من میگذرد...

خدایی هس عاشق من...:)



اسپاگوش بخاند

اسپاگوش :))واقعیتش خب اگ پست قبلو‌خوندی بنده قرار بود دیگ ننویسم...

با دیدن کامنتت خودمو زدم ب بیخیالی ولی واقعیتش عذاب وجدان داشتم...تا اینک کامنت دومت ب دستم رسید و‌نتونستم انقد بی رحمانه بگذرم

اولا لطفا مارو از الگو‌گرفتن برها:))من الگوی خوبی نیستم این ن تواضع ن هیچی واقعیت ادم های بزرگ رو الگو قرار بده ن منو:))

خب اسپا گوش اسمتم بامزس:))

ی سری سوالا پرسیدی ک ب شدت طولانین جوابش برا همین گفتم ی پست برات بذارم‌

خب سوال اولت خیر...

سوال دوم :ببین فرزند‌جان پیشنهاد ما ادامه دادن با مهندس مهربان هس:))

سوال سوم:من میگم اره ...ببین فرزند من میفهمم تو‌هدفت شریفه ترازتم انقدام فجیع نی ک بخای اینطوری کنی،مورد دیگ گیرمم اونی ک میگی هستی،می دونی اسپاگوش من دوبار ته این راهو رفتم حکایت رسیدن و‌نرسیدن شدن و‌نشدنشو این خودتی ک رقم میزنی،میدونی اسپاگوش ،سال اول کنکورم اگ فقط دوماه دندون رو‌جیگر میذاشتم الان رسیده بودم شک ندارم و سال دوم ما و‌همان اشتباهات گذشت...می دونی اسپاگوش تو‌ک الان مختصاتت خوب باشد این تراز مال شریف نیس ک بدرک...مگ فردا کنکوره ک‌ داری این طور حکم صادر میکنی؟۴ماه زمانی ک اگ تو بخای اسپاگوش بهت قول میدم‌میشه...

حاضرمم قسم‌بخورم پاش...باش رقابت واس شریف زیاد هرچی،توم‌کم نداری از اونا بکش بالا خودتو...خودت میگی اشکالاتو یافتتی،خب چی از این بهتر تو‌با تراز ۶۰۰۰و‌خورده خوب بهت قول میدم اون اشکالارو‌درستش کنی شریف واس توعه...

اسپاگوش درگیر تراز و‌کوفت و زهرمار نشو ک همین منو بدبخت کرد ببین اینارو‌ک دارم میگم برات قصه نیس ها ،حقیقت زندگی ی ادمه اسپاگوش لطفا با ی سری ا ز احساسات کاذب طعم تلخ پشت کنکور ماندن را سهم خودت نکن فک نکن سال بعد میش ۴۸ساعت ن اتفاقا باور کن باور کن میش ۱۲ساعت...

پس لطفا این چرندیات احمقانه را بنداز دور خودت گفتی حرفام میتونه بهت کمک کنه‌چون من ته این راهو رفتم و اومدم پ چون تهشو رفتم و‌اومدم دارم میگم این چرندیاتو بشنو و باور نکن و‌دراخر  لعنت بر قلم‌چی

اگر ب تراز بود الان جای کلی ادما باید فرق میکرد تلاشتو بکن ولی ن ب خاطر تراز هدف تو‌کنکور ....بیا جلو بی تراز و‌کوفت وظیفه را انجام بده این چیزایی ک تو‌بهش فک میکنی همش فرعه مهندس:))من تهشو‌میدونم ها پ باور کن

و‌مورد دیگ خب یکم س مطالعه و‌تست من‌گول زنندس:))من س مطالعه ام پایبنن ولی تعداد تستم بالاس حالا ن خیلی بالا ولی در حدی هس ک ب خاطر س مطالعه کمم خودمو نزنم:)) اونم خب مسلمه من دوسال دارم با این کتابا زمان بهم میبافم و کلهم پایمم خوبه...پ این جا من چیزی نگم در مورد خودم بهتره چون توم‌مدرسه ایی هستی پ کلی فرق داریم هرچن با اوضاعی ک داری من از تستات راضیم:))فقط بکش بالا چون با توضیحاتت گنجایشت بالاس:+)و‌مرور خودتم‌گفتی یکی ا  زمشکلات ک مطمنم رفعش میکنی چون تو‌هدف داری:))

ا ری حتما جامع سنجشو بیا:))

و‌سوال دیگتم هان،این بود ببین تحلیلی جیگره:))باهاش را بیا درصدتم بد نی،ولی می دونی چیه درد تحلیلی فرار بودنشع،از بس پر از فرموله پ نمین مرور زیادو بهت توصیه میکنم اره ب نظرم فک  خوبیه بعد برنامت با موج بیا جلو

خب من هندسه حذفی دارم:!روم ب دیوار...ببین من هندسم خوب و اثباتمم همین طور کلا قدرت اثباتم خوب ولی خب تشریحیش ، تستای هندسه رو‌اگ ۱۰دیق بهم‌وقت بدن حل میکنم ولی خب ۱۰دیق نیس و ی دیقه و اندیه..برا همین با تمام ارادتی ک ب اثبات قضایای هندسع دارم ی فوصلیو‌حذف کردم‌ولی تبدیلاتو حجمو‌دو‌فصل اول هندسه یک‌و‌دو رو دارم:))بقیش حذف درحد درسنامه بی تستی:))توم‌گفتی دایره رو‌حذف کردی میگم مشکلی نی ...

چون تست هندسه نمیش حساب روش باز کرد اره منم میگم عوضش بیشت  رو دیف ک جواب دادنش ب شرط  کار کردنش امکان پذیره کار کن...

پ اینم نگران نباش:))اون ک‌حذف اصن من ۱۰۰سال دیگ کنکو ر بدما ها باز تکواژ واژه مشتقات و مرکب و ربط و‌این کوفتیا حذفن:))عاغه تکواژ چیه پییففف...اینم توم با توضیحاتی ک دادی حالی بدتر از من داری:))حذفش اصن حلاله اری قرابتو بچسب:))

خب اسپاگوش برات موفق هایت هارو ارزو میکنم لیاتقتشو داری قول میدم اشکالاتو دیگ تکرار نکنی کلی بهت ر میشی...

معذرت برای دیر ج دادن...

مدرسه وقت گیره درس اما قدرشو بدون:)نذار بشی مث من ک برا رفتنش در حد ثانیه ...

نذار با اسم مدرسه و‌دبیرات اشکات بریزن...ازش خاطرن بساز این نفسای عاغرو‌ن مث من ک با تمام قوا گند زدم اصن نرفتم مدرسه بی خود و الکی...و اون روزای خوبو از خودم صلب کردم...

ببین رفیق من خوب تمومش کن از تمام توانت بهره ببر،اون حرف خودت من خیلی رو س مطالعه تاکیبد ندارم همون تعداد تست برام مهم تره اگ تعداد تستت خوبه ک فک کنم گفتی خوب پ نگران س مطالعه نباش شکر خدا نشون میدع ک تو‌پتانسیلت بالاس...

و‌اسپاگوش ب عنوان کسی ک دوتا پیرهن تو این راه پاره کردم بهت میگم ،درکت میکنم با تمام سلول هام حرفات عین پریسایسال ۹۵بود اما پریسای سال ۹۵بحرانی تصمیم گرف ...اشتبا فک کرد اشتبا چرتک انداخت حساب کتابش اشتباهی شد فک کرد ته خطه اما درس همون روزی ک فک کرد ته خطه پریسا فقط ی راند دیگ ب موفقیتش مونده بود ،اون روز لعنتی اردیبهشت کافی بود پریسا ی جور دیگ فک‌کنه اون روز خرداد ماه ک پی جزوم میگشتم و ی لحظه ک سرمو بالا اوردم و اون فکر لعنتی ب ذهنم رسید کافی بود پریسا ی چک محکم بزنه تو گوشش ومیگف خف شو‌و شرو میکرد ب خوندنش...

اسپا گوش توم دقیقا چیزی ب موفقیتت نمونده خرابش نکن ک مطمنم نمیذاری...

تهشو برو اسپاگوش مث الانت ک محکمی محکم بمون و حتی محکم تر اسپاگوش تهشو برو ببین نذار مث من ی عمر حسرت اینک اگ تا تهشو میرفتم شاید...رو‌دلت بمونه

گفتی جوابتو بدم‌چون مطمنی برات مفیده،برات نوشتم ب امید همون حرفت ک برات مفید باشه بهم‌گوش بده اسپاگوس کم نیار کم نذار...

اون فکرا خود کثافتشه خود  شیطونه نذار بهت مسلط شه بعد ها خلاص شدنش مصیبت است...

شکر خدا موقعیت فلاکت باری نیاری خیلیم خوبه و میتونه بهت  و بهتر و بهتر شه پ با قدرت کار کن و بیا جلو اسپاگوش...خدا منتظر توعه،منتظرش نذار چون درد شرمنده شدن خیلی سخته اسپاگوش درد شرمنده شدن هیچ دوایی تسکینش نمی دهد کشیدم ک میگم...

اشک شوق بی پایان را ب خودت ب خدات ب کسانی ک با تمام وجود دوست دارن هدیع بده ن غم را ن گریه ن اینک با هربار نگاه کردنت و‌مرور ی خاطراتی بارها و بارها پیر شوند و تو‌فقط نظارگرشان باشی...

اسپاگوش قوی باش دختر چیزی ک هنوز ازت صلب نشده را از خودت صلبش نکن اسپاگوش...این بزرگترین حماقت من بود سوت پایان را زمانی زدم ک درس کلی وقت داشتم...

خدایت را خدایت را دریاب خداوندت منتظظر توست منتظر رسیدنت می ماند...اسپاگوش فقط شرمنده نباش همین نذار ک انقد شرمنده بشی ک روت نشه ب اسمانش نگا کنی و ...اسپاگوش دست پر برو تهش چی میشه را رها کن تو وظیف را درس انجام بده اسپاگوش چرتک ننداز نگو من من من من...بگذار خدا کارش را انجام بدهد تو باشو تلاشت را تا اخرین نفس ۷تیر راس ساعت ۱۲و ۱۰دیق انجام بده و بقیش خدا داند...جوری بجنگ ک ۷تیر بگی من تمام اسپاگوش را گذاشتم تمامش را ن ی عمر  کی مرور ساده بشه کابوست و‌ همیشه خودت را سرزنشکنی ک اگ مرور میکردم ۴۰تا سوالو‌ج میدام...پس تو اسپاگوش را خالص در میدان بذار...می دونی اسپاگوش کم نذار ...

اسپاگوش اگ این ۴ماه ب شریف نرسی افسانن های سال بعد را باور نکن تو‌اگ ۴ماهه ب شریف نرسی بهت قول میدم ۱۰ساله ام نمیرسی...پس بجنگ دختر چیزی نمونده ک کارت دانشجویی شریفتو کنار کارت ملیت بذاری...

برات ارزوی ارامش را دارم ن چیز دیگر...هر سوال دیگ ایی داشتی در خدمتم ن اتفاقا من سر ذوق میام برا ادم های خوش انرژی مث شما بنویسم

و تاخییرم د  رنوشتن دلیلی بود ک بالا گفتم...خب اینو‌ پستو ک خوندی جلدی بپر پای درست وقت کشیم نکن:))

چیزی ب طلوع ناب ترین روز زندگیت نمانده بدو‌دختر...

توکل کن...توکل واقعی ن توهم توکل داشتن:))

تهشو تو‌تموم کن ن اشتباهات...






پدر اکتیو بودنم ،مکافات است...

سر ناهار خاهرم گف ،من برات مبحثی ک اکشال داریو میگم ولی مطمنم تو مقاومتت بالاس و کسی جز دبیر دیف حریفت نمیش،از اون طرفم من دارم برمیگردم خابگاه

منم گفتم نوموخاااممم برم،دوس ندارممم

خاهرم گف امسال سال لج نی،با کی لج کردی لج کردی چی بش

؟؟ج ندادم

تا رسید ب چندی پیش ک دبیر دیف ب بابام زنگ زد گرم صحبت منم رو مبل جلوس کردم و دستام یخ کرده بودن..

یهو بابام گف،پریسا اشکال داره ،میخاد بیاد خدمتتون حالا برنامه چی باشه؟

من این ور:بالا پایین نگوووو ،نگوووو مامانم ابرو اینا زشت نکن مسخره بازی درنیار..هیچی خف شدم دیگ قوربون پدر اره مبحث فلان گسسته(استیکر هس فقط ی خط رو لباشه اون من بودم )

اشکال داره...دوباره برگشتن سر بحث خودشون،یهو بابا گف ،دبیر دیف جان پریسا مشتاق باهاتون حرف بزنه از اول تلفن نشست و مشتاق صحبته(دوباره من همون استیکره)

بعد رو ب مامانم زج میزدم مامانمم زشت ،اروم باش

اره من دوس داشتم بحرفم ولی نمیخاستم ک بحرفم...

هیچی موبایلو گرفتم سلام و اینا...بعد گف اوضا؟گفتم خوب...

منم نیشم تا گوشم باز بود از استرس

حالا گف خو دقیق اشکالا چیه؟یادم رف...ی چرتایی گفتم:))

گفتم خو دبیر دیف بریم موسسه،یا محل کار بابام؟گف هیچ کدوم میام خونه!!دوباره من پریدم هوا از اون ور بابام اره همین خوبه،

ک نه اذیت میشید ،گف اذیت چی؟این طوری راحت تره توم با این سرما نمیای بیرون

ب طبع من اون همه زج زدم خو اخه نامرد من باید خونه تمیز کنم اتاقو...واویلا

هیچ قط کردم ،مامانم از اون ور اخ جون اتاقت تمیز میش،دختر خوبی باش وگرن لوت میدم

سپاس از خانواده باحال من ک کلا غرور و شخصیت بنده رو له کردن

الانم نمیدونم خوش باشم یا نه؟

دارم فک میکنم ی تدبیری بیندشم ب دبیر فیزیکم بگن اشکال دارم

ولی جدا من نمیخاستم برم حتی میخاستم اگ حالی نشدم واس خودم یا خاهرم دیلیت کنم ،چون نمیخاستم برم...ولی پدر خراب کرد...پوووووففف اون جاشو داره لحظه شوماری میکنی بحرف!پریسا غلط کرد...ای بابا حالا اتاقو کی تمیز کنه؟؟؟لباس چی بپوشم؟؟پذیرایی چی باشه؟الله اکبر

اکشال فیزیکو چ کنم؟برم ب طور نامحسوس بگم بابا فیزیکم مشکل دارم خودش ردیف میکنه



سر خرو بد جایی کج کردی

من همون عقب افتاده بودم تا ی قدمی موفقیت رف

بعد ی نگاه ب جلو کرد و ی نگاه ب عقب

سر ته کردو برگشت ب سرجاش...وجوری وانمود کرد این ب صلاح هس ،بخوره تو سرت،حالا برو با ۲۲سهمیه شاد باش

حظ میکنم ک تو ی بار از این جا زخمی شدی

میدونی گاهی فک میکنم خود خودخودت شدی دشمن قسم خورده زندگیم...