باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

الان دقیقا دم در تالار وایسادم همه مدعوین مشغول بدرقه و رقص و‌خل بازی اخرن من ی گوشه خلوت وایسادم ک پشم نی فقط ماشینا دارن از اتوبان رد میشن :||| الان صدای این بمبای انفجار عروسی و‌ترقه م میاد ک دوستان دارن در میکنن ینی مرسی ذوق والا خوب دادم زدن تو ذوقم‌و دارم پست میذارم میگم ک کلا من خرم ب شدت...هرگز م از اشتباهاتم‌درس نمیگیرم ربطی ب کنکو  نداره این‌مورد...همیشه از محبت زیاد و بی خود حالم بهم میخوره

لعنت ب کل هیکلت پریسا

پ.ن:)))ملت کفش پاشنه بلند پوشیدن‌هنوز هم قد من نیستن تازه تف و لعنت نثارم ک ب شدتم‌قوز دارم:((قوربونت برم حیف شریف ک تورو ازدس داد:)))ن حیف تو:)

زهرا میگ‌الان هم قدتم دلم‌نیومد دلشو بشکونم بگم‌کوری اختلافو‌نمیبینی:+)

ولی خب کلا خاعک برای این حجم محبت بی خود الکی جوگیری دقیقا الکی جو گیری خل بازیت زیاده

یهو‌جو بگیرتت شرشر محبت چ‌معنی میده خوب این طور ضای شی؟؟

پ.ن من هنوز پروسه انتخاب رشته رواستارت نزدم:||اصن گیجم :||واقعیت امیدی ندارم تا گیج ...

هی خدا...

مجدد لعنت بهت ...ی بار دیگ این طور کنی فقط


پریشون

این روزا اروم ی گوش نشستم و نظاره گر ثانیه هایی هستم ک سپریش کردم وثانیه هایی ک سپری میشن ی جور م دارم بازی می کنم ک برام مهم نیس...گریه ایی دبش دلم میخاد از اینا بشورتم ببرتم...روحم روانم انقد خستس ک جدی پروسه انتخاب رشته رو استارت نزدم کپ کردم تو شوکم نمیدونم چی کار باید کرد و نکرد...دبیر جان دیف میگن تو دوسال موندی ،ولی تو با همه فرق داری و این فرق رو تو دانشگاه خاهی دید سوادت تحلیلت اینک تحلیل های قوی تری نسبت ب دوسال قبل داری ...اره قبول دارم اینو درسته کنکوروباختم اما ن خودشیفتگی ن هیچ اتفاقا الان بیشتر تخریب کردن خودمو ترجیح میدم...ولی خب ادم به خودش نمی تونه دروغ بگ ک سوادم چقد بالاس و حیف این سواد وحیف پریسا...حیف پریسا ب عدم اعتماد ب سقفش باخت..ب درصد کنکور فیزیک ۹۵نگاه می کنم ۸۷درصد...خندم میگیره از اون خنده هایی ک اشک تو چشات داره کورت میکنه اما ب خاطر چارتا عمومی...۹۵را مفت باختم مسخرس غم ۹۶و امسال را نمیخورم من در ۹۵جا ماندم...

ن ب خاطر درصدای خوب تو کنکور نه من خودم ب این سواد واقفم دوم دبیرستان دبیر ریاشی گف بهم دم در مدرسه در حین سیگار کشیدنش،گف تو الان بری سر ریاضی کنکور شک ندارم ۷۰میزنی و میایک‌۹۵زدم ولی الان نه مسخره نیس ب عمومی ببازی؟؟  همیشم میگف لیاقتت خخ بالاس کم نگیرخودتو و یادمه همیشم میگف پریسا روحیتو دریابی شک ندارم تک رقمی هی استاد جان بالام جان اون عدد دوس داشتنی خودمم نشد حتی ۲۰۰هم نشد ... اما اون شب نتایج ب دبیرجانم گفتم سواد و استعدادی ک ب وقتش ب کارت نیاد همون بهتر نباشه ،بودنش فقط زجره وقتی بلد نباشی ب موقه ازش استفاده کنی من غم شریفو ندارم میشه بایکم سختی تو راه دیگمم ب خاسته هام برسم کاش یک نفر درکم میکرد غمم اینه نتونستم از این سواد بهره ببرم درحق خودم بدی کردم این داره خفم میکنه

دارم فک میکنم فرق من با کسی ک قانون اول نیوتونم نمی دونه چیه؟تو چیه؟؟

من هر وقت سوادمو خاستم نبود...

خیلی خستم روح‌و‌روان م درد میکشن خسته تر از خسته له و ناامید

..و سرگردون...

هفت دیگ احتمالا برم تهران با هدف یونی تهران برا پرسیدن سوالات...خسته ام همین...دارم هر روز نابود تر میشم

خیلی وقت تو اینه خودمو نگاه نمیکنم میترسم این همه داغون؟؟زیر چشمام کبود وسیاه ....انگار یکی ب قصد کشت منو زده اما این سیاهی و کبودی ها غمه...

میدونم کنکور کثیف ته دنیا نیس ب خدا میفهمم ب خدا غم کنکورمو ندارم من غمم دردم ی چیز دیگس من با خودم گلاویزم با روحیه مزخرفم من مشکلم کنکور نیس...زورممیاد ب چیز کثیفی مث کنکور باختم ن ب خاطر سوادم ب خاطر روحیه احمقانم...

چقد دلم برا پریسا روزای نهایی تنگ شده پر شوق و‌ذوق پر انگیزه تاپ درجه یک‌سواد انگیزه روحیه همش اکی...واقغیت نهایی یادمه ی دیوار کشیدم دورم سعی کردم درگیر حواشی نشم وای فلان امتحان زهرمار و‌کوفت یا کی چ کار کرد درحد اینک اون شاگردام:|سوالاشونو بپرسن ازم همین...تو کنکورم باید همین کارو میکردم منی ک ک زود دچار میشم ب هر دردی باید این کارو‌میکردم همون دیوارو‌میکشیدم من سالا مدلم این طور بود چرا یهو سر کنکور:||باید تو پیلم میموندم و ارتباطات در همون حد ولی یهو نفهمیدم...ن ک عامل شکست باشه نه ولی بی تاثیرم نبود من زیادی ادم باجنبه ایی نیستم دراین موارد کلا دچار پذیری عجیبی دارم...یادم باشه اینو‌ک بی تاثیرم نبود...بابام میگف غیر مستقیم بهم میفهموند ک روحیه تو‌بهتره تو اون دیوار و‌پیله خودش باشه و‌چنان ارتباط کنکوری با دنیای بیرون نگیری

ولی خب من نفهم بودم...

درسته عامل شکست نیس ولی خب بی تاثیرم نبود...

کلا خریتم زیاده...این یکیش بقیشم اگ بگم احتمالا اخر پست تایپ شه نویسنده دق کرد و مرد...

دقیقا یادمه ۹۵ک تموم شد ب عنوان اولین اشتباهات کنکوریم ب بابام گفتم ک  بهتره ارتباط با دنیای بیرون وجو کنکور و کنکوری نباشه:|||نمی دونم مدل من عجیبیه...



انگیزه انتخاب رشتم ندارم نابود وخسته و‌نا امید درها ب روم بستس نمی دونم شاید ب قول سهیل رضایی شاید صدای ادم خستس...

برم دانشگاه تهران بگم چن منع؟

حالا بری عروسی کجا ملایر ؟؟این راهو کی بره ؟میگم نمیام با نگاهشون :)گفتم حله میام:))واقن من چرا انقد از عروسی بدم میاد جز شامش:))

مشکلم اینه دو ساعت باید چونه بزنم من این جلفارو نمی پوشم ک لباس محلی خودمو نو‌ میپوشم اونم ن حسش هس ن حالش میگم‌من با اون پیرهن اسپرته چار خونه‌و شلوار جین‌کفش اسپرت؟؟ک حاهر جان ی ناه کرد گفتم حله گفتم میزنن حرص کنکورم خالی میکنن:))زهرماریم ب صورتم نمیزنم ک نمیزنم و‌مث ارواح پریشان میرم ،و بعدی اینک کفش اسپرتم نمیپوشم:((((ولی ی کفش دارم ب قول خاهرم قوربون اسپرت هات:))مسلما بی پاشنس ولی ی حال خستع ایی داره:))کف صاف:)خدا بعد کنکو ر و‌سنجش چقد از کفش پاشنه بلند بدم میاد:||||اوففففف

ی بارم در حد ثانیم نپوشیدم‌ چیه:||احححح ...

من زمانی شماره پام ۴۱بود چطور شده ۴۰؟؟قالب کفشه ؟؟نکن فریز شدم:)

خدایی حس می کنم‌چن سانتی کوتاه شدم:(((من رو‌قدم حساسم خدا کنکورو باختم قدم نه دیگ توانشو‌ندارم؛((((


شوما هام پیرهن چار خونه دوس؟؟شومام میرید بوتیک مردانه برا پیرهن؟؟یا من میرم

خانومه میگف انقد تو‌میای خرید اقایون نمیان:))من همه پیرهن هام چارخونس و اسپرت:)))اخ چ صفایی:))

پیرهن دخترونه چقددد بدم میاد:|||دوستان من قبل کنکورم این بودم فک نکنید اثراتع اونع:))



مرسی از مادر ک امشب اعتراف کرد از شلوار بیژامم فی الواقع ب عنوان دستمال برا پاک کردن دود های خونه استفاده کرد

همون بیژامه ک شب قبل کنکور باهاش رفتم ی رستوران مجلل شام خوردم:|||مادرم زدی ی بخش تاریخوحذف کردی...انصافا فقط شلوار های من بی خودن؟؟؟

خب برم ادامه پریشونیم...هیع پرودگارا:)هیچی همین طوری:)




help meجون مادرتون

عاغا من میدانم چن تا خاننده خاموش دارم ک شریف و تهران درس میخونید

عاجزانه خاهش دارم روشن شید سوال دارم بقیه دوستانم اطلاعاتی دارید دریغش نکنید ازم برام مهمه خیلی از چیزی ک فک میکنید

۱-ماجرای تغییر رشته در دانشگاه تهران چطوره

مثلا من شیمی کاربردی بخونم با چ شرایطی امکان تغییر ب مهندسی شیمی هس ببینید مثال زدم اصن شدنیه چون من با اون شرایطی ک دیدم کپ کردم،و اینک تغییر رشته در کدوم یکی از یونی های تهران اسون تره؟؟؟این خخخ مهمه،دوستان امیرکبیری میگن اونجا خخ سخته

۲-من فرضا برم علوم پایه بخون م ارشد تغییر رشته بدم اوضا چطوره؟؟واس مهندسی

۳-اوضاع اپلای و رفتن؟؟؟بینید من هدفم رفتنه هر روز دارم مملکتو با دم دستگاه  بالا میارم،لطفا اطلاعات اپلای ابرودم نگسد ازبهرم فارغ از اونا تجارب خودتونون دوستان و اینا

۴-مهندسی متالوژی ،خو برا ارشد تغیر رشته به چه رشته هایی نزدیک تره؟؟

۵-شیمی محض با کاربردی فرقش چیه ،لطفا تعاریف سایت هارا نگید

۶-رشته های دارای تعهد مث ر جایی ؟؟برای اموزش و پروش؟نظرتون با اوصاف براینک من ادم رفتنم ن ماندن

۸سال تعهد خدمت فقط داره ..و اینک مهندسی هاش ها

۷-در‌مورد مهندسی صنایع شیمی هوافضا برق پزشکی نظر بدید و مهم تر اوضاه اپلای و اینا و دروسش ک مثلا پایه ریاضیاتش دیفرانسیل طوره یا گسسته طور حتی جزیی

وجدانا بگید این جا کنکوریش زیاده تو‌وبم ب درد دوستای دیگمم میخوره





یکی بود کی نبود زیر سقف کبود

دختر کی بود ...

عاشق هدفش جون میداد براش با هدفش روزا ماه ها وسال ها زندگی کرد برای هدفش تا مرگ رفت برای هدفش بار ها و بار ها بهش گفتن اگ ...ب خاطر هدفش سلامتیشو از دس داد ب خاطر هدفش با تمام دنیا خدافظی کرد برای هدفش هر روز صورت جونش پر از چین و چوروک شد تمام تفریح زندگیش شد حل کردن سوال دیف و فیزیک همه زندگیش...

عمر گذاشت بشماریم با هم ،۱۷،۱۸،۱۹،۲۰...

براش مهم نبود تو بگو ی درصد ...میگف اگ برسم وقت رسیدن تمام این غما تبدیل ب شیرینی ابدی من میشه ،اقای دکتر تو تهران بهش گف ،پریسا اگ میخای سلامتیت برگرده با هدفت خدافظی کن ،کله خراب قصمون خندید و گف زندگی بی هدف مگ معنی میده ...اون کله خراب تر از این حرفا بود اون عاشق بود میفهمی عاشق...برا اولین بار ک دیدش وجودش میلرزید از ذوق...کله خراب امشبم بازم ب اولین دیدار فک کرد...

او عمر گذاشت ،زندگیش را وقف کرد ...ب خودش قول داد تلافی این سال های انتظار را دراورد قول داد ،قول داد تلافی انتظاری را ک ادم هایی عاشقانه دوستش دارد را هم داورد قول داده بود اشک مادرش را از ذوق دراورد قول داده بود ب خودش بارها از شوق ب استادش زنگ بزند و داد بزنه ممنونم برا بودنت حمایتت برا اینک بودی از ازل تا ابد قول داده بود لپ باباشو بکشه قول داده بود خاهرانش را سفت در اغوش بگیرد برا این سال ها همراهمیشان...اما...

قول داده بود تلافیش را از دل خودش هم دراورد ،قول داده بود پریسایش را سفت در اغوش بگیرد و بگوید مرسی رفیق من مرسی قهرمان من مرسی وجود من ک بودیو ماندی

قول داده بود خدا را هم در اغوشش بگیرد و بگوید مرسی ک نگاهم کردی ممنونم ازت قول داده بود...قول داده بود...

حالا او می ماند و حسرت همه این نشدن ها....حسرت بد قولیش را

مادرمممم ببخش منو ک اشک را از روی شوق در نیاوردم متاسفم پدرم متاسفم  خاهرانم شرمنده تک تک تونم ،استاد من رفیق من شرمنده ،همه این سال ها کنارم بودیو و‌من...امشب میگی بهت تبریک میگم استاد من خورد شدم...استاد ببخش

من ضعیف تر از انم‌ک بیامو بهتون بگم شرمنده ،ولی این جا داد میزنم شرمنده ام...

پریسا ،وجود من شرمندتم ،تقصیر من بود رفیق تو‌میتونستی امشب شاد ترین باشی من صلب کردم ،من نذاشتم با خریتم با حماقتم پریساااا نمیگم ببخش چون من فقط میدونم چ گندی ب زندگیت زدم چ خیانتی کردم چ ظلمی کردم فقط می تونم بجم شرمندم ،پریساااا شرمندم تو‌میتونستی بهترین اتفاق برات رقم بخوره من نذاشتم با خریتام با حماقتام شرمندتم پریسا با همه وجودم شرمندتم

و خدا تو...ضعیف تر از انم ک از تو‌معذرت بخام ،بهت قول دادم در ملکوتت شادی ب پا شود...خدا شرمنده...

باختم برای سومین بار ...از همتون معذرت میخام...پریسا من تا ابدیت این جای زندگیم خاهم ماند حسرتش را تا ابد یدک میکشم ...پریسا تاریخ از این جا مرا گم خاهد کرد

ب تمام اشک هایی ک میریزد قسم پریسا من هرگز خودمو نمی بخشم...پریسا تو باختی چون من حماقت کردم...پریسا فقط من می تونم بفهمم ک حقت این جا نیس حقت این نبود پریسا صدام در نمیاد پریسا ...هرگز نمی تونم تو اینه دیگ‌نگاه کنم پریسا تو بازنده ی قصه ایی شدی ک ب راحتی میتوانستی برنده باشی پریسا شرمندتم تا ابد ابدیت ،پریسا من هرگز خودمو نمی بخشم ...شریف را باختی ن ب خاطر عدم سوادت نه رفیق من می دونم که تو ...نن پریسای من تو باختی چون من باوری نداشتم ب تو...می دونی پریسا زمانی باید دستتو میگرفتم رهایت کردم...پریسا دنیا ب تو اعتماد داشت من نه...میبینی خریتمان را...

پریسا معذرت میخام...فایده ایی ندارد چون تو را ب چیزی محکوم کردم ک حقت نیس...فقط می دانم زخمش دردش را تا ابد یدک میکشم






ازادی برایت یاد اور چه خاهد بود؟اسارت...قبلش؟؟خود من...




مادرم متاسفم ،بدنت لمس شد


دیروز دبیر جان زنگ زد

اون موقه تو خونه خودمون بودم مشغول تمیز کاری

بعد ازش عذر خاهی کردم بابت گندی ک گوشیم زد :|بعد گف این چه حرفیه سعادتی بود صدا تو بشنوم:)خلاصه امار خونه روگرف و هزینه و اینا ک ی لحظه کمرم شکست این همه هزینع:|

بعد پرسیدن ،جواب کنکور:|گفتم دوهفت دیگ ،گفتم خدا کنه نیاد حوصله اونو دیگ ندارم با خنده گفتم:|خیلی جدی گف واقیت ک باید بپذیری...وقبولش کنی...

بعد تلفنو قط کردم اوچیک بسیور منو مسخره کرد...ک این چ مدل حرف زدنه:(دبیر جان ک حال و احوال من بلد نبودم چی باید بگم حتی برای همسرشون...

امروزم ظهر رفتیم براطراحی کابینت ،بیچاره رو خل کردم؛|

تو سانت و اندازه گیری نمی دونم چرا انقد گیر میدادم...اون تقریبی براش مهم بود من گیر میدادم غلطه:)

تهدیدشم کردم لفتش ندی:|بابام میگف اروم اروم :))

خدا کی خونه مون ،اماده میشه

امشب بعد مهمانی دوباره رفتیم ی سرکشی ،،،حالم میگیره وقتی میرم ...له ام میکنه...نابود...اون دیوار های سیاه...ک دیگ گفتن رنگش بی فایدس قبل خودش مولتی کالر بود گفتن دیگ رنگ بشه بعد ی مدت دوباره سیاهی ،رنگو پس میزنه ب همین دلیل کاغذ دیواریش میکنیم...یا سقف رومجبور شدیم کناف بزنیم هزینش زیاد شد...یا پنجره ها رو کلا عوض کردیم...اون الومنیوم یا پلاستیک برا pvc??خلاصه دور شیشش سیاه مطلق...یا پکیجی ک سوخت...قبل خودش ی مارک‌خوبه خارجکی بود الان دیگ ب دلیل این حجم هزینه از تولید داخلی حمایت کردیم:))

سایر وسایل برقی یخچال و ظرفشویی و لباسشویی و اون وسایل خوراک پزی اسماشونو نمیدونم:)اونام ک موندن...امروز بعد کلاس با خاهر رفتیم قیمت گاز رومیزی تولید داخلی یک و دویس:)

البت بابا گف اینو دیگ داخلی نه؛))

ولی واقن موندم ...ب دبیر جانم میگفتم هر روز گند ی جایی در میاد..‌اخ پرده رو یادم رف...پرده هامون ک سوخت...ی تاج بالای پرده هس اون ک یادم نیس چ بلایی سرش اومد...فقط خوش حالم فرشارو ک فرستادع بودیم برا شستن زنگ زدن گفتن پاک شده ک حالا ببینیم از پاکی منظورشون چیع فرشی ک ...هرکی میدید میگف کارش تمومه...فرشا وحشتناک کثیف شده بود...دو برابر هزینه دادیم برا شستن چون گفتن با ی بار شستن پاک نمیشه ب کارخونش زنگ زدن باچی پاک میشه:|امیدوارم واقن پاک شده باشه

مبل ها رو هم فرستادیم شستن...البت بخشی از چرما اسیب دیدن ولی واقن دیگ پولی نمیمونه برا خرید مبل...تلویحا باهاش کنار میایم ...تی وی هم ک ترکیده:|

لوستر نیز لامصب لوستر چقد گرونع:(همون لوستر ما دو تومن  دو‌نییش ک دو تا از اونا چار تومن دوتای دیگم دونه ایی یک‌تومن...ینی ساده ترین خسارت تقریبا شیش تومن ،پیدا کنید پرتقال فروشو برا سقف و کناف بالا بیس تومن شده:ا(وای خدا...لوستر رو فرستادیم تعمیر مث اینک دو تاش ک نابود دوتای دیگم معلوم نی...احتمالش خخخخخ ضعیف چون دقیقا تو اتیش بودن و ی قسمتاییش شکسته اون گوی و ایناش‌‌..

از بیمه هم خبری نیس اگرم‌بدن تهش بیس تومن ینی خرج سقف هم نمیشه.حالا اونم کاش بدن

...موندم این همه وامو چ جور پاس کنیم...خدا اااا :))چی بگم:)

کل خسارت ی طرف ،برای من تابلو فرش خاهرم فقط...برا هممون البته...خیلی بد بود از اون روز هر بار میرم خونه ب دیواری ک تابلو رو زده بودیم نگاه میکنم نبودش اینک سیاهه و نشونه عای اتیش ،هر ثانیش برام...کاش ک بی فایدس کفران نیس خدا جان می دادی خودت ولی کاش میموند...یا عکس دوس داشتنی دو سالگیم رو یخچال...۲۲روزگذشتع...یا...یا...یا...شکرت خدا جان با تمام وجودم گاهی اینارو‌میگم فک نکن بیشعورم قدر دان سلامتی خودمو خانوادم نیستم ولی من بندم با ی ظرفیت:)بذارش ب حساب دلتنگیم برا همه چیز برا همه چیز...

اقایونم اختلاس میکنن نوش جونتون...د شورشو دراوردید...۹۰هزار میلیارد دلار ینی چی؟ب قول داییم ینی کشور بخری ینی باهاش میشه رو امریکام اثر گذاشت

با دم‌شیر بازی نکن...بله خب امریکا هیچ غلطی نکرد...ی پیام توییت کرد بعد چن دیقه قیمت ها ترکیدن...

امروز اقای کابینت میگف هفته قبل پیچ:|۲۳تومن الان ۸۰:||...

یخچال ۳۰میلیون:||||ی ورژن جدید سامسونگ:|||

هر موقه مجلسو نشون میده ،میرم تو فکر کی واس من تصمیم میگیره...

خط فقر شده چهار میلیون...کارگر ی تومن حقوق داره اگ‌بیچاره بهش بدن معلما دو‌نیم... اکثرجامعه مارو کیا تشکیل دادن :||همین دو قشر...چی میشه گف اصن می تونی بگی...

منتظر ظهور بمونید...بعد برید برا فرج طلاهاتونو بندازید تو حرم امام رضا ،بعد بوق هایشان را با بوق بگیرند با بوق روی اب...

گاهی فک میکنم لیاقت این ملت همینه‌..مام گرفتاریم چون ...بوق و‌موق های زیاد....



...ب امید روزی ک برم واقن از ته دلم میگم رفتن از این خراب شده ب جرعت میتونم بگم جزو اهداف اصلیمه و میشه گف ی جور اولویت اول ...زن دایی میگ تو روز چقد مراجعه کننده برا مشاوره ،برای مهاجرت داره  البت قبول نمیکنه بناب چم‌و‌خمش ،خاستم بگم شماره منو بهشون بده:)،نوبت مصاحبه برای پذیرش تحصیلی واس المان الان بری چن سال دیگ نوبتت میشه:|||||||

 دوس داییم استرالیاس ،اومده ایران ی مدت برا تفریح پیش خانواده و اینک دخترانش زبان پدری رو یاد بگیرن:|مادرشون مال همون جاس...دغدغه رو فقط،بعد این جا طرفn  تا میزاید با امکانات افغانستان بزرگشون میکنه جهان سومیه دیگ.. ،کیف میکنه درامد دلار مخارج ریال:))


طلاق تو‌اروپا ب طورچشمگیری کاهش پیدا کردع...بعد ما...

اینام ک بدرک نرخ بی کاری امریکا شددو درصد...طبق قولش عمل کرد...اینک من از این بشرچقد متنفرم بمونه ولی با یچیش حال میکنم کلع خراب یحرف بزنه عملیش میکنه ،ینی تا الان وعده های دوران انتخاباتشو عملی کرد ...نرخ بیکاریش اشکارای همه چیزه..ما هم از اپشن های رایگان ،قبر مفتکی نصیب تهرانی هامون شد:)اب معدنی هزار...

Vsای ک مد شده بود اخبار ما صبحا ک پاشیم و میخونیم و‌میشنویم و اخبار سوعد:)مرگ دو گاو:)

ما اون‌وق...از اتیش بگیر تا اختلاس ینی رسما این جا کاربرد داره ازشیر مرغ تا جون ادمیزاد...

سعی کردم ا.ع و م.م رو باور نکنم چون دیگ همین سوسو ی امید ک ندارمش برام نمیمونه:|






اسمون ،چقد قشنگ بود البت از خونه ما...

امروزم کلاس زبان،بعد اینک داوطلبانه رفتم پا تخت ،و اومدم نشستم گریم گرف...واقن اشک تو چشام داش کورم میکرد بغض خفم کرد...دقیقا علت شکستم برام تداعی شد...بعد کلاسم داد زدم گفتم دو سال شریف نشد و نمیشه چون من ی احمق و ترسوم...استاد کلاس زبان ی خانوم خیلی شیکیه عاشق اون لهجشم ک ادم فک میکنه ناف اروپا زاییده شده...

بعد کلاسم اومدیم ،با دایی و باران و خاهرم کلاه قرمزی دیدیم و هار هار خندیدم

هر قسمت کلاه قرمزی بدون اغراق ۴،۵بار دیدم  تو‌تی وی و قسمتای باحالشم اپارات مجدد دیدم :||میمیرم برای اقای مرجی:)هربارم میرم تو‌تی وی ب طوری ک حل شم باعاش و ها هار میخندم و هرکی یم حرف بزنه تذکر میخوره،فامیل میگف جم کنی م ب سیاهی شب نخوریم:))ایییی خدا :)))مهندس فامیل:)

ای فیلم میده ساعت ۷:)))

امشب تو مهمونی میگفت مث اینک امسال راضی؟راحت اومدی مهمونی...

مادر بزرگم سر شام ک کمرم درد گرف ،و ب بدبختی تحملش کردم ،مادر بزرگم فهمید چون کنار من بود ،عموما پیش من میشینه:)

وقتی پا شدم خیلی خشن گف انقد با اون کتابا ور رفتی خودتو ناقص کردی ،بنداز بره ،لبخند زدم و گفتم باشه:)

مثل خررررررر دلم براش تنگ شده...

و خر گونه ترررششش کاری نمی تونم بکنم کاش ی بار فقط ی بار برگردم سر کلاسش...

و ی اعتراف،شریف نمیشه و دارم ب این فک میکنم منی ک از اول دبیرستان روزها و ماه ها و ثانیه هااا ب خدا ثانیه ها تو رویاش بودم رسما زندگیش کردم ،چ جوری میشه ...بغضه ک گریه میشه یکسره

خیلی ترسوم خیلی....ضعیفم ...

شاید اگ ترسو نبودم ...شاید هات بخوره تو سرت




چقد دوس داشتم این بار خالی نباشه ،این بار...کاش ...

و منی ک تا ابد شرمنده خودمو زندگیم و ادمایی هستم ک بی دلیل دوسم دارن و من عاشقانه برایشان میمیرم...

و هیچ ماری ازم بر نمیاد برمیومد ولی صلبش کردم

شریف ی دانشگاه نبود برا من ،نبود ک نبود ...نمی تونم حسمو ب کسی بگم شاید برا همینه خیلیا ک متعجبن برای ی دانشگاه مگ میشع...واقعیت قرار بود...نشد دیگ...شریف ی دانشگاه نبود همین برای پریسا‌...

این حال هر شب منه...این بغضا این دردا این بغضی ک لامصب نمی ترکه ...

هر شب این موقه سر درد ها میان...و میان ها...

چ راحت باختم خیلی راحتر ا ز انچه ک بهش می اندیشم و می اندیشی...و چ کس خبر از دل من دارد...خدایا اسمونت امشب خیلی قشنگ بود از دم در خونه مون خیلی قشنگ بود ماه کامل بود تقریبا و تو ابرهای سیاه چن تا ستاره و اسمان زیبای خوش رنگ سرمه ایی...واقعیت ب اسمان حسودیم شد...