باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی
باور هایی از جنس تو

باور هایی از جنس تو

و تو پایان ویرانی منی

تهرانو خودم تنها میرم ...تو‌این هفته قبل چار شنب ب خار زبان ی جلسع غیبت کنم دیگ حذفم ،کانونم با این قانوناش،تهرانم‌هماهنگ‌نکردم اونجا برم البت خودم میرم شب حرکت می کنم  شب بعد میام ...

واقعیت حوصله ندارم بی رمقم ،تو‌زندگیم انقد نا امیدیو زندگی نکردم خیلی خستم روح و روانم ترجیحا هم دوس دارم برم جایی هیشکی نباشه تنها کنار دریا وای ک‌چقد محتاجشم

روزا دارن میگذرن من هنوز هیچ ایده ایی برا انتخاب رشته ندارم

زودتر برگردم از اینجا چقد چرت ه و مزخرف...

افکارم پریشونه خیلی همزمان چن تا موضوع هوار میشن تو‌سرم‌ و‌هیچ‌کدومش ب نتیج نمیرسه ...

انقد خاب کنکور و‌چرت و‌پرت میبینم بعدم یادم‌نمیمونه فقط سر ظهر خاب دیدم کلاس زبان رفت بود تو‌اموزشگاه ک‌دبیرانم‌اونجان

بعد من‌رفتم‌تو‌دبیر فیزیکو‌ک دی دم هل کردم تو‌دفتر بود پشت  میز طبق معمولم کلی ادم‌ ریخت بود  و‌سرش خلاصه فهمیدم کلاس زبان طبقه بالاس بعد اینارو یادم نی ک چطور متوج شدیم استاد خودمون نمیاد ،یهو دبیر فیریک اومد:||اون‌موقم حسی ک من داشتم این بود ک جوابا اومده

خلاصه همشم تو‌دلم میگفتم لعنتی فقط فیزیک نیس ک استادع ،زبانم بلده...ولی من شدع بودم رعشه ...اصنم با من حرف نمیزد و‌من نگران بگ نتیج...در این حین از خاب پریدم ولی خخخ ترسناک بود خخخخخخخیلیییی نگاهش حتی یادمه ی طور نشسته بود ک پشت ب من باشه ،هر بار میخابم در ارتباط با کنکوره خستم کرده این بیشتر خستم میکنه‌ب خدا...

برم تهران؟ک چی بشه اصن...

همشم میخابم از این گوشه ب این گوشه دیشب ب بدبختی خابم برد دم دمای صب چون برق راهرو‌روشن بود من باید تاریک مطلق باشه بعد یک‌پا شدم دوباره س خابیدم تا الان...این کار همیشمه اصنم ربط نداره عروسی و‌مهمونی بعدش این زندگی جذاب منه...



الان دقیقا دم در تالار وایسادم همه مدعوین مشغول بدرقه و رقص و‌خل بازی اخرن من ی گوشه خلوت وایسادم ک پشم نی فقط ماشینا دارن از اتوبان رد میشن :||| الان صدای این بمبای انفجار عروسی و‌ترقه م میاد ک دوستان دارن در میکنن ینی مرسی ذوق والا خوب دادم زدن تو ذوقم‌و دارم پست میذارم میگم ک کلا من خرم ب شدت...هرگز م از اشتباهاتم‌درس نمیگیرم ربطی ب کنکو  نداره این‌مورد...همیشه از محبت زیاد و بی خود حالم بهم میخوره

لعنت ب کل هیکلت پریسا

پ.ن:)))ملت کفش پاشنه بلند پوشیدن‌هنوز هم قد من نیستن تازه تف و لعنت نثارم ک ب شدتم‌قوز دارم:((قوربونت برم حیف شریف ک تورو ازدس داد:)))ن حیف تو:)

زهرا میگ‌الان هم قدتم دلم‌نیومد دلشو بشکونم بگم‌کوری اختلافو‌نمیبینی:+)

ولی خب کلا خاعک برای این حجم محبت بی خود الکی جوگیری دقیقا الکی جو گیری خل بازیت زیاده

یهو‌جو بگیرتت شرشر محبت چ‌معنی میده خوب این طور ضای شی؟؟

پ.ن من هنوز پروسه انتخاب رشته رواستارت نزدم:||اصن گیجم :||واقعیت امیدی ندارم تا گیج ...

هی خدا...

مجدد لعنت بهت ...ی بار دیگ این طور کنی فقط


پریشون

این روزا اروم ی گوش نشستم و نظاره گر ثانیه هایی هستم ک سپریش کردم وثانیه هایی ک سپری میشن ی جور م دارم بازی می کنم ک برام مهم نیس...گریه ایی دبش دلم میخاد از اینا بشورتم ببرتم...روحم روانم انقد خستس ک جدی پروسه انتخاب رشته رو استارت نزدم کپ کردم تو شوکم نمیدونم چی کار باید کرد و نکرد...دبیر جان دیف میگن تو دوسال موندی ،ولی تو با همه فرق داری و این فرق رو تو دانشگاه خاهی دید سوادت تحلیلت اینک تحلیل های قوی تری نسبت ب دوسال قبل داری ...اره قبول دارم اینو درسته کنکوروباختم اما ن خودشیفتگی ن هیچ اتفاقا الان بیشتر تخریب کردن خودمو ترجیح میدم...ولی خب ادم به خودش نمی تونه دروغ بگ ک سوادم چقد بالاس و حیف این سواد وحیف پریسا...حیف پریسا ب عدم اعتماد ب سقفش باخت..ب درصد کنکور فیزیک ۹۵نگاه می کنم ۸۷درصد...خندم میگیره از اون خنده هایی ک اشک تو چشات داره کورت میکنه اما ب خاطر چارتا عمومی...۹۵را مفت باختم مسخرس غم ۹۶و امسال را نمیخورم من در ۹۵جا ماندم...

ن ب خاطر درصدای خوب تو کنکور نه من خودم ب این سواد واقفم دوم دبیرستان دبیر ریاشی گف بهم دم در مدرسه در حین سیگار کشیدنش،گف تو الان بری سر ریاضی کنکور شک ندارم ۷۰میزنی و میایک‌۹۵زدم ولی الان نه مسخره نیس ب عمومی ببازی؟؟  همیشم میگف لیاقتت خخ بالاس کم نگیرخودتو و یادمه همیشم میگف پریسا روحیتو دریابی شک ندارم تک رقمی هی استاد جان بالام جان اون عدد دوس داشتنی خودمم نشد حتی ۲۰۰هم نشد ... اما اون شب نتایج ب دبیرجانم گفتم سواد و استعدادی ک ب وقتش ب کارت نیاد همون بهتر نباشه ،بودنش فقط زجره وقتی بلد نباشی ب موقه ازش استفاده کنی من غم شریفو ندارم میشه بایکم سختی تو راه دیگمم ب خاسته هام برسم کاش یک نفر درکم میکرد غمم اینه نتونستم از این سواد بهره ببرم درحق خودم بدی کردم این داره خفم میکنه

دارم فک میکنم فرق من با کسی ک قانون اول نیوتونم نمی دونه چیه؟تو چیه؟؟

من هر وقت سوادمو خاستم نبود...

خیلی خستم روح‌و‌روان م درد میکشن خسته تر از خسته له و ناامید

..و سرگردون...

هفت دیگ احتمالا برم تهران با هدف یونی تهران برا پرسیدن سوالات...خسته ام همین...دارم هر روز نابود تر میشم

خیلی وقت تو اینه خودمو نگاه نمیکنم میترسم این همه داغون؟؟زیر چشمام کبود وسیاه ....انگار یکی ب قصد کشت منو زده اما این سیاهی و کبودی ها غمه...

میدونم کنکور کثیف ته دنیا نیس ب خدا میفهمم ب خدا غم کنکورمو ندارم من غمم دردم ی چیز دیگس من با خودم گلاویزم با روحیه مزخرفم من مشکلم کنکور نیس...زورممیاد ب چیز کثیفی مث کنکور باختم ن ب خاطر سوادم ب خاطر روحیه احمقانم...

چقد دلم برا پریسا روزای نهایی تنگ شده پر شوق و‌ذوق پر انگیزه تاپ درجه یک‌سواد انگیزه روحیه همش اکی...واقغیت نهایی یادمه ی دیوار کشیدم دورم سعی کردم درگیر حواشی نشم وای فلان امتحان زهرمار و‌کوفت یا کی چ کار کرد درحد اینک اون شاگردام:|سوالاشونو بپرسن ازم همین...تو کنکورم باید همین کارو میکردم منی ک ک زود دچار میشم ب هر دردی باید این کارو‌میکردم همون دیوارو‌میکشیدم من سالا مدلم این طور بود چرا یهو سر کنکور:||باید تو پیلم میموندم و ارتباطات در همون حد ولی یهو نفهمیدم...ن ک عامل شکست باشه نه ولی بی تاثیرم نبود من زیادی ادم باجنبه ایی نیستم دراین موارد کلا دچار پذیری عجیبی دارم...یادم باشه اینو‌ک بی تاثیرم نبود...بابام میگف غیر مستقیم بهم میفهموند ک روحیه تو‌بهتره تو اون دیوار و‌پیله خودش باشه و‌چنان ارتباط کنکوری با دنیای بیرون نگیری

ولی خب من نفهم بودم...

درسته عامل شکست نیس ولی خب بی تاثیرم نبود...

کلا خریتم زیاده...این یکیش بقیشم اگ بگم احتمالا اخر پست تایپ شه نویسنده دق کرد و مرد...

دقیقا یادمه ۹۵ک تموم شد ب عنوان اولین اشتباهات کنکوریم ب بابام گفتم ک  بهتره ارتباط با دنیای بیرون وجو کنکور و کنکوری نباشه:|||نمی دونم مدل من عجیبیه...



انگیزه انتخاب رشتم ندارم نابود وخسته و‌نا امید درها ب روم بستس نمی دونم شاید ب قول سهیل رضایی شاید صدای ادم خستس...

برم دانشگاه تهران بگم چن منع؟

حالا بری عروسی کجا ملایر ؟؟این راهو کی بره ؟میگم نمیام با نگاهشون :)گفتم حله میام:))واقن من چرا انقد از عروسی بدم میاد جز شامش:))

مشکلم اینه دو ساعت باید چونه بزنم من این جلفارو نمی پوشم ک لباس محلی خودمو نو‌ میپوشم اونم ن حسش هس ن حالش میگم‌من با اون پیرهن اسپرته چار خونه‌و شلوار جین‌کفش اسپرت؟؟ک حاهر جان ی ناه کرد گفتم حله گفتم میزنن حرص کنکورم خالی میکنن:))زهرماریم ب صورتم نمیزنم ک نمیزنم و‌مث ارواح پریشان میرم ،و بعدی اینک کفش اسپرتم نمیپوشم:((((ولی ی کفش دارم ب قول خاهرم قوربون اسپرت هات:))مسلما بی پاشنس ولی ی حال خستع ایی داره:))کف صاف:)خدا بعد کنکو ر و‌سنجش چقد از کفش پاشنه بلند بدم میاد:||||اوففففف

ی بارم در حد ثانیم نپوشیدم‌ چیه:||احححح ...

من زمانی شماره پام ۴۱بود چطور شده ۴۰؟؟قالب کفشه ؟؟نکن فریز شدم:)

خدایی حس می کنم‌چن سانتی کوتاه شدم:(((من رو‌قدم حساسم خدا کنکورو باختم قدم نه دیگ توانشو‌ندارم؛((((


شوما هام پیرهن چار خونه دوس؟؟شومام میرید بوتیک مردانه برا پیرهن؟؟یا من میرم

خانومه میگف انقد تو‌میای خرید اقایون نمیان:))من همه پیرهن هام چارخونس و اسپرت:)))اخ چ صفایی:))

پیرهن دخترونه چقددد بدم میاد:|||دوستان من قبل کنکورم این بودم فک نکنید اثراتع اونع:))



مرسی از مادر ک امشب اعتراف کرد از شلوار بیژامم فی الواقع ب عنوان دستمال برا پاک کردن دود های خونه استفاده کرد

همون بیژامه ک شب قبل کنکور باهاش رفتم ی رستوران مجلل شام خوردم:|||مادرم زدی ی بخش تاریخوحذف کردی...انصافا فقط شلوار های من بی خودن؟؟؟

خب برم ادامه پریشونیم...هیع پرودگارا:)هیچی همین طوری:)




help meجون مادرتون

عاغا من میدانم چن تا خاننده خاموش دارم ک شریف و تهران درس میخونید

عاجزانه خاهش دارم روشن شید سوال دارم بقیه دوستانم اطلاعاتی دارید دریغش نکنید ازم برام مهمه خیلی از چیزی ک فک میکنید

۱-ماجرای تغییر رشته در دانشگاه تهران چطوره

مثلا من شیمی کاربردی بخونم با چ شرایطی امکان تغییر ب مهندسی شیمی هس ببینید مثال زدم اصن شدنیه چون من با اون شرایطی ک دیدم کپ کردم،و اینک تغییر رشته در کدوم یکی از یونی های تهران اسون تره؟؟؟این خخخ مهمه،دوستان امیرکبیری میگن اونجا خخ سخته

۲-من فرضا برم علوم پایه بخون م ارشد تغییر رشته بدم اوضا چطوره؟؟واس مهندسی

۳-اوضاع اپلای و رفتن؟؟؟بینید من هدفم رفتنه هر روز دارم مملکتو با دم دستگاه  بالا میارم،لطفا اطلاعات اپلای ابرودم نگسد ازبهرم فارغ از اونا تجارب خودتونون دوستان و اینا

۴-مهندسی متالوژی ،خو برا ارشد تغیر رشته به چه رشته هایی نزدیک تره؟؟

۵-شیمی محض با کاربردی فرقش چیه ،لطفا تعاریف سایت هارا نگید

۶-رشته های دارای تعهد مث ر جایی ؟؟برای اموزش و پروش؟نظرتون با اوصاف براینک من ادم رفتنم ن ماندن

۸سال تعهد خدمت فقط داره ..و اینک مهندسی هاش ها

۷-در‌مورد مهندسی صنایع شیمی هوافضا برق پزشکی نظر بدید و مهم تر اوضاه اپلای و اینا و دروسش ک مثلا پایه ریاضیاتش دیفرانسیل طوره یا گسسته طور حتی جزیی

وجدانا بگید این جا کنکوریش زیاده تو‌وبم ب درد دوستای دیگمم میخوره





یکی بود کی نبود زیر سقف کبود

دختر کی بود ...

عاشق هدفش جون میداد براش با هدفش روزا ماه ها وسال ها زندگی کرد برای هدفش تا مرگ رفت برای هدفش بار ها و بار ها بهش گفتن اگ ...ب خاطر هدفش سلامتیشو از دس داد ب خاطر هدفش با تمام دنیا خدافظی کرد برای هدفش هر روز صورت جونش پر از چین و چوروک شد تمام تفریح زندگیش شد حل کردن سوال دیف و فیزیک همه زندگیش...

عمر گذاشت بشماریم با هم ،۱۷،۱۸،۱۹،۲۰...

براش مهم نبود تو بگو ی درصد ...میگف اگ برسم وقت رسیدن تمام این غما تبدیل ب شیرینی ابدی من میشه ،اقای دکتر تو تهران بهش گف ،پریسا اگ میخای سلامتیت برگرده با هدفت خدافظی کن ،کله خراب قصمون خندید و گف زندگی بی هدف مگ معنی میده ...اون کله خراب تر از این حرفا بود اون عاشق بود میفهمی عاشق...برا اولین بار ک دیدش وجودش میلرزید از ذوق...کله خراب امشبم بازم ب اولین دیدار فک کرد...

او عمر گذاشت ،زندگیش را وقف کرد ...ب خودش قول داد تلافی این سال های انتظار را دراورد قول داد ،قول داد تلافی انتظاری را ک ادم هایی عاشقانه دوستش دارد را هم داورد قول داده بود اشک مادرش را از ذوق دراورد قول داده بود ب خودش بارها از شوق ب استادش زنگ بزند و داد بزنه ممنونم برا بودنت حمایتت برا اینک بودی از ازل تا ابد قول داده بود لپ باباشو بکشه قول داده بود خاهرانش را سفت در اغوش بگیرد برا این سال ها همراهمیشان...اما...

قول داده بود تلافیش را از دل خودش هم دراورد ،قول داده بود پریسایش را سفت در اغوش بگیرد و بگوید مرسی رفیق من مرسی قهرمان من مرسی وجود من ک بودیو ماندی

قول داده بود خدا را هم در اغوشش بگیرد و بگوید مرسی ک نگاهم کردی ممنونم ازت قول داده بود...قول داده بود...

حالا او می ماند و حسرت همه این نشدن ها....حسرت بد قولیش را

مادرمممم ببخش منو ک اشک را از روی شوق در نیاوردم متاسفم پدرم متاسفم  خاهرانم شرمنده تک تک تونم ،استاد من رفیق من شرمنده ،همه این سال ها کنارم بودیو و‌من...امشب میگی بهت تبریک میگم استاد من خورد شدم...استاد ببخش

من ضعیف تر از انم‌ک بیامو بهتون بگم شرمنده ،ولی این جا داد میزنم شرمنده ام...

پریسا ،وجود من شرمندتم ،تقصیر من بود رفیق تو‌میتونستی امشب شاد ترین باشی من صلب کردم ،من نذاشتم با خریتم با حماقتم پریساااا نمیگم ببخش چون من فقط میدونم چ گندی ب زندگیت زدم چ خیانتی کردم چ ظلمی کردم فقط می تونم بجم شرمندم ،پریساااا شرمندم تو‌میتونستی بهترین اتفاق برات رقم بخوره من نذاشتم با خریتام با حماقتام شرمندتم پریسا با همه وجودم شرمندتم

و خدا تو...ضعیف تر از انم ک از تو‌معذرت بخام ،بهت قول دادم در ملکوتت شادی ب پا شود...خدا شرمنده...

باختم برای سومین بار ...از همتون معذرت میخام...پریسا من تا ابدیت این جای زندگیم خاهم ماند حسرتش را تا ابد یدک میکشم ...پریسا تاریخ از این جا مرا گم خاهد کرد

ب تمام اشک هایی ک میریزد قسم پریسا من هرگز خودمو نمی بخشم...پریسا تو باختی چون من حماقت کردم...پریسا فقط من می تونم بفهمم ک حقت این جا نیس حقت این نبود پریسا صدام در نمیاد پریسا ...هرگز نمی تونم تو اینه دیگ‌نگاه کنم پریسا تو بازنده ی قصه ایی شدی ک ب راحتی میتوانستی برنده باشی پریسا شرمندتم تا ابد ابدیت ،پریسا من هرگز خودمو نمی بخشم ...شریف را باختی ن ب خاطر عدم سوادت نه رفیق من می دونم که تو ...نن پریسای من تو باختی چون من باوری نداشتم ب تو...می دونی پریسا زمانی باید دستتو میگرفتم رهایت کردم...پریسا دنیا ب تو اعتماد داشت من نه...میبینی خریتمان را...

پریسا معذرت میخام...فایده ایی ندارد چون تو را ب چیزی محکوم کردم ک حقت نیس...فقط می دانم زخمش دردش را تا ابد یدک میکشم






ازادی برایت یاد اور چه خاهد بود؟اسارت...قبلش؟؟خود من...




مادرم متاسفم ،بدنت لمس شد